خواهرانه

باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو
  • خواهرانه

    باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو

شنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۰، ۰۸:۲۶ ق.ظ

و عشق پاسخ تمام پرسشهاست!!!

سلااااآاااااااام سلااااااام سلااااااااام سلاااااام جونم براتون بگه که چهارشنبه صبح ساعت شش و نیم بیدار شدیم و لباس پوشیدیم ساعت هفت راه افتادیم سمت کرج یه ربع به هشت جلوی کلینیک بودیم برا انجام آزمایشه که دکتر نوشته بود من رفتم تو پیمان هم نشست تو ماشین و منتظر موند رسیدم آزمایشگاه دیدم واویلاااااااااااااااا یه جمعیتی توشه که نگو و نپرس اصلا وحشت کردم وقتی دیدمشون همه با ماسک بودند ولی کیپ هم وایستاده بودند و اصلا رعایت فاصله و این چیزا در کار نبود رفتم وایستادم تو صف پذیرش چهار پنج نفر جلوتر از من بودند بقیه جمعیت منتظر بودند که اسمشونو از یه قسمت دیگه پذیرش بخونند که برند لوله و لیوان و این چیزا بگیرند برای آزمایش خون و با عرض معذرت ادرار و این چیزا، خلاصه اون چند نفر که جلوتر از من بودند رفتند و نوبت من شد رفتم برگه آزمایشمو نشون مردی که پشت شیشه نشسته بود دادم اونم از بلندگوش گفت برگه رو از سمت نوشته هاش بچسبون به شیشه این کارو کردم با دستگاه بارکدشو ثبت کرد(جدیدا بخاطر کرو.نا برای اینکه با بیمارا مستقیم در ارتباط نباشند جلوی گیشه شونو یه شیشه سراسری کشیدند و روش بلندگو نصب کردند به خودشونم میکروفون که بشه صداشونو شنید یا اونا صدای مریضارو بشنوند) خلاصه بارکد برگه رو ثبت کرد و گفت ناشتایی؟ گفتم بله گفت بشین صدات می کنند منم نگاه کردم دیدم همه صندلیها یه در میون پرند فقط ته سالن یه صندلی مونده رفتم نشستم رو همون و یه چهل دقیقه ای فکر کنم منتظر موندم تا صدام کردند و بهم دو تا لوله برا آزمایش خون دادند لوله هارو گرفتم و رفتم تو اتاق خونگیری اونجام چند دقیقه ای دم در وایستادم چون این یکی پرستاره از اون یکی داشت خون می گرفت کارشون که تموم شد اونی که داشت خون می داد لباس و گانشو پوشید و بهم یه صندلی نشون داد گفت بیا بشین اینجا آستینتو بده بالا، همزمان هم داشت با پرستاری که ازش خون گرفته بود حرف می زد می گفت خدا به دادمون برسه همه بچه ها فک کنم گرفتند خیلیا حالشون بده ...تو همین صحبتها بودند که یه پرستار دیگه هم اومد تو و گفت دارم می رم از «راست. روش» (اسم یه مرکز. بهداشت.تو چهار راه.طالقانیه) ده تا کیت بگیرم بیارم دکتر نمی دونم کی کی می خواد ازمون تست بگیره ندا حالش خوب نیست ولی ازش تست گرفتند منفی شده دکتره بهش گفته اگرم کرو.نا گرفته باشی از نوع انگلیسیش نیست چون تو اون سریع نشانگر تست پر میشه یا قرمز میشه یه همچین چیزی ، اون پرستاره که می خواست از من خون بگیره هم بهش گفت من خودم قشنگ علایم دارم اون یکی هم برگشت گفت منم علایم گوارشی دارم دیگه... منم با خودم گفتم خاااااااک بر سرم چه غلطی بود کردم امروز بلند شدم اومدم اینجا کاش نمی اومدم الان اینا همه مریضند مارو هم مریض می کنند...خلاصه پرستاره همون که می گفت من قشنگ علایم دارم الکل زد رو دستمو و ازم خون گرفت بعد یه برگه داد دستم گفت سی ام بیا جواب آزمایشتو بگیر منم تشکر کردم و با خودم گفتم باشه اگه کرو.نایی که از شما گرفتم گذاشت زنده بمونم چشم می یام و می گیرم بعد راه افتادم رفتم پیش پیمان و قبل از اینکه سوار ماشین بشم دستکشهای یه بار مصرفی که دستم بود رو درآوردم و انداختم تو سطل زباله که اون نزدیکیها بود بعد پیمان ژل داد زدم دستم و بعد رفتم تو ماشین ماسکامو که دو تا رو هم زده بودم درآوردم و نشستم پیمان پرسید چرا انقدرررررررررر طول کشید؟ گفتم بابا کجای کاری اون تو غلغله است پیمان گفت وااااااااااقعا؟ گفتم آره بابا همه تو هم می لولند(حالا رفتنی پیمان به من می گفت فک کنم تو، کسی نباشه و خلوت باشه چون الان مریضی بیشتر شده مردم اینجور جاها نمی یان)...بعد که قضیه علایم داشتن پرستارارو هم براش تعریف کردم با نگرانی ازم پرسید حالا تو سالمی؟ منم گفتم نمی دونم این دیگه الان معلوم نمیشه تو چند روز آینده مشخص میشه! اونم گفت حالا رفتیم خونه مرتب آب نمک و اینا غرغره کن گفتم باشه ولی آب نمک وقتی تأثیر داره که ویروس از طریق دهن وارد شده باشه نه وقتی که بوسیله یه پرستار علایم دار از طریق سوزن از رگ وارد شده باشه...اونم گفت ایشالا که هیچی نمیشه منم گفت البته اون سوزنا استریلند و قبلشم یارو الکل زد به پوست دستم برا همین حتی اگه پرستاره مریض هم باشه احتمالش خیلی کمه که از اون طریق منتقل بشه ولی کلا این روزا اومدن به اینجور جاها واااااااااااااااااااااقعا اشتباهه اونم گفت بهت می گم نیا بذار مریضی تموم بشه بعد ولی گوش نمی دی که! منم گفتم آخه این پهلوم یه در میون همش درد می گیره گفتم بیام ببینم چشه نمونه به یه چیز بزرگتر تبدیل بشه بعدا نشه کاریش کرد ....خلاصه که خواهر از من به شما نصیحت که سعی کنید این روزا اگه کار واجبی ندارید نه تنها به اینجور جاها که به هیچ جایی که تجمع توش هست نرید(حتی خونه فامیلا) و بیشتر تو خونه هاتون بمونید الان همه جای کشور آلوده شده و اوضاع خرابه از چهارشنبه هم تمام مغازه ها و پاساژهای تهران و کرجو تعطیل کردند به جز سوپرمارکتها و فروشگاهها و درمونگاهها ، البته چهارشنبه یه خرده اوضاع تق و لق بود و با اینکه خیلیها بسته بودند ولی یه عده هم باز کرده بودند از جمله پاساژی که مغازه ما توشه شب قبلش پیام زنگ زد گفت پاساژ از فردا تعطیله ولی فرداش ساعت ده اینجورا آقای دکا.مین (اسم کوچیکش غضنفره) مدیر پاساژ زنگ زد که فعلا امروزو باز کردیم اگه می خواید مغازه رو باز کنید بیایید باز کنید که پیمان زنگ زد پیام رفت باز کرد ولی از پنجشنبه دوباره تعطیل کردند چون از طرف اصناف گفتند هر کی باز کنه جریمه و پلمپ میشه ...بگذریم چهارشنبه بعد از اینکه از کلینیک اومدیم بیرون یه سر رفتیم بیمارستا.ن البر.ز تا من با دکتر رادیولوژیش در مورد خوردن روغن گرچک برای عکس برداری صحبت کنم تا ببینم جایگزین دیگه ای نداره که بهم بدن و محبور نشم اونو بخورم(اون روز که پیمان برام وقت گرفت دو تا برگه بهش داده بودند که من فکر می کردم برام پودر نوشته برا پاکسازی روده ها ولی بعد که کاغذه ر‍و خوندم دیدم دو تا شیشه روغن گرچک و یه سری قرصه، منم از اونجایی که خاطره خیلی بدی از خوردن روغن گرچک دارم و حتی از شنیدن اسمشم گلاب به روتون حالت تهوع بهم دست میده بخاطر اینکه اون سالها که روده هامو عمل کرده بودم دو بار بخاطر انجام کولو.نوسکوپی خورده بودم و بو و مزه حال به هم زنی داشت که تا عمر دارم یادم نمی ره چقدر تجربه بدی بود گفتم برم بگم برام پودر بنویسند یا یه چیزی که بشه جایگزین گرچک کرد تا من مجبور نشم یه بار دیگه روغن گرچکو تجربه کنم که اونم رفتم پیش دکتر رادیولوژی قضیه رو براش گفتم گفت تو یه بار روده هاتو عمل کردی؟ گفتم بله گفت روده بزرگو دیگه؟ گفتم بله عمل کولون کردم گفت اصلا تو نمی تونی عکس انما بندازی برای تو خطرناکه چرا دکترت به این مساله توجه نکرده؟ گفتم نمی دونم والله، شاید متوجه نشده که من گفتم عمل کردم وگرنه خیلی دکتر خوبی اند گفت احتمالا بد متوجه شده، برای کسی که عمل کولون انجام داده هیچوقت عکس انما نمی نویسند چون آسیب می زنه و خطرناکه چرا کولونوسکوپی انجام نمی دی؟ گفتم مگه الان انجام می دن؟ گفت آره چرا ندن؟ گفتم بخاطر کرو.نا دیگه؟ گفت نه انجام میشه دستگاهاشون استریله تو تنها راهی که برات مطمئنه فرستادن دوربین به روده هات با کولونوسکوپیه الانم با این برگه ای که دستته برو پیش مسئول بخش آقای عبد.لی قضیه رو بهش بگو راهنماییت می کنه منم گفتم یعنی ایشون می تونند به جای نوبت عکس برداری برام نوبت کولونوسکوپی بنویسند یا باید دکترم بنویسه؟ گفت نه اونو که باید دکترت حتما بنویسه! منم تشکر کردم و رفتم بیرون دو در اون طرف تر از رادیولوژی تو سالن، اتاق مسئول بخش بود که ظاهرا درش بسته بود دست بردم دستگیره رو پیچوندم به امید اینکه تو باشند که دیدم در قفله یه زنه که نسخه به دست رو صندلی های جلوی بخش ام .آر آی نشسته بود گفت الان رفتند برای ناهار، یه ساعت دیگه فک کنم می یان منم با خودم گفتم این که قراره فقط منو راهنمایی کنه کار دیگه ای قرار نیست بکنه که، کولونوسکوپی رو هم که قراره دکتر خودم بنویسه که اگه نوشت همون کلینیکه خودش کولونوسکوپی داره و نیازی نیست که من الان اینجا منتظر عبد.لی بمونم پس بهتره برم فقط می مونه یه کنسل کردن وقت عکسی که برای بیست و دوم بهم دادند که اونم تلفنی کنسلش می کنم دیگه، برا همین از زنه تشکر کردم و راه افتادم رفتم پیش پیمان و قضیه رو براش گفتم و دیگه راه افتادیم رفتیم مغازه پیش پیام و یه ساعتی هم اونجا بودیم و بعد رفتیم خونه ...پنجشنبه هم کار خاصی نکردیم جز اینکه من عصرش یه کیک و یه عدس پلو درست کردم ...جمعه هم پیمان دم ظهر رفت وسایل ماکارونی گرفت و آورد عصرش یه ماکارونی درست کردم که پیمان فرداش که می شد امروز ببره خونه مامانش ظهر با هم بخورند ...امروزم که پیمان ساعت هفت بلند شد و وسالشو ورداشت و رفت تهران پیش مامانش و منم بعد از راه انداختن اون اومدم اینارو برا شما نوشتم و الانم بعد از اینکه این مطلبو پست کردم و شمارو از دور بوسیدم می خوام برم بگیرم بخوابم ....خب عزیزان من از دور می بوسمتون خیییییییییییییییییییلی مواظب خودتون باشید (مخصوصا تو این اوضاعی که همه جا قرمز شده) ...یادتونم نره که من یه عااااااااااااااالمه دوستتون دارم بووووووووووووؤس فعلا بااااااااااااای 

💥گلواژه💥
عشق راهی است برای برگشت به خانه(بعد از کار،بعد از سفر، بعد از جدایی، بعد از ...) 
من فکر می کنم فقط عشق می تواند پایان من و تو باشد! 

این گلواژه هیچ ربطی به مطالب بالا نداره اون روز از رادیو پیام شنیدمش دیدم قشنگه گفتم بیام اینجا براتون بنویسم! ولی عشقو میشه به هر چیزی ربطش داد پس تا می تونید عشق بورزید عشق قدرتمندترین چیزیه که با اون میشه به پیکار همه مشکلات رفت و از هر کارزاری سربلند و پیروز بیرون اومد قدرتشو دست کم نگیرید هر جای زندگی که کم آوردید در نهایت اونو به کار بگیرید و بدونید که تنها اونه که قراره کارساز بشه و گره از مشکلاتتون باز کنه! ...
و عشق پاسخ تمام پرسشهاست !!!

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۱/۲۱
رها رهایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی