خواهرانه

باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو
  • خواهرانه

    باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو

شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ۰۲:۳۶ ب.ظ

پاییز و برگ و رنگ و باران!!!

سلااااااااام سلاااااااااام سلاااااام سلااااااااام خوبید؟ منم خوبم! جونم براتون بگه که ساعت هفت و نیم پیمان خونه رو به قصد تهران و دیدن مامانش ترک کرد و منم بعد از راه انداختنش دیدم دیگه خواب از سرم پریده تختخوابو مرتب کردم و بعدش دعاهای همیشگی مو خوندم و اومدم روی گازو که بخاطر غذای دیشب کثیف شده بود و پیمان یادش رفته بود تمیزش کنه رو تمیز کردم (دیشب یه قرمه سبزی خوشمزه درست کرده بودم که بوش تا هفت تا خونه پیچیده بود ...بععععععععله همچین آشپز قابلی هستم من 😜) بعد از تمیز کردن گاز هم  کتری رو گذاشتم جوشید و چایی دم کردم و گذاشتم روش که دم بکشه تا بعدا نوش جان کنم و دیگه اومدم خدمت شما دیگه! از اوضاع و احوالات این روزامون هم اگه بخوام براتون بگم اینه که خدارو شکر ملالی نیست جز دوری شما عزیزان(یادش بخیر تو نامه های قدیمی آدم اینجوری می نوشت)! از اون هفته تا حالا مهمترین چیزی که اتفاق افتاده اینه که دانشگاه با تغییر.شیو.ه من موافقت کرده! چند روز پیشا کارشناس رشته مون بهم زنگ زد که استان با درخواستت موافقت کرده منتها گفته دو میلیون بدهی داری باید اول اونو بریزی تا سیستم برا ثبت درسهای جدید باز بشه تا بتونیم پایا.ن نامه رو حذف کنیم و به جاش چهار واحد درس که دو تا کتاب میشه رو برات ثبتش کنیم منم گفتم مگه شش واحد نباید بخونم؟(قبلا گفته بودش شش واحد درس باید به جای پایا.ن نامه پاس کنی) گفت نه شش واحد نیست چهار واحده که هر چهار واحدشم نظریه و کار عملی نداری! منم خوشحال شدم و گفتم پس راحت خودم می تونم بخونم و نیازی به کلاس و استاد و میان ترم و اینا ندارم گفت آاااااره (البته نه اینکه درسام میان ترم نداشته باشند هااااااا، دارند ولی من با خودم گفتم وقتی خودم بخونم و نمره بالا بگیرم میان ترمو متناسب با نمره ام سیستم بهم میده دیگه نیازی به استاد ندارم که بخواد ناز کنه و بگه کلاسهای آنلاینو تا حالا شرکت نکردی و غیبت داشتی و کم می دم و از این حرفا!)...خلاصه کارشناس رشته مون کلی امیدوارم کرد و منم بعد از اینکه ازش کلی تشکر کردم و تلفنو قطع کردم از خوشحالی عربده ها بزدم و شادیها از خودم در کردم... بعد از خوشحالی فراوان رفتم منابع رو از سایت دانشگاه دانلود کردم ببینم این دو تا درسی که قراره بخونم منابعشون چیه که دیدم برا یکیش کتاب و منبع معرفی کرده ولی جلوی اون یکی که اسمش سمینا.ر(تحقیق.و .تتبع) بود نوشته فاقد کتاب ،فاقد منبع ولی جلوی آزمونش نوشته تشریحی و واحدشم نظری زده، منم خیییییییییییلی تعجب کردم آخه درسهای نظری اینهمه سال که من تو دانشگاه درس خوندم همیشه کتاب داشتند و وقتی واحدی کتاب نداشته باشه معمولا عملیه و براش کار باید ارائه بدی خلاصه تو بهت و حیرت به کارشناش رشته مون پیام دادم که این چرا اینجوریه؟ گفت آره اون واحد با اینکه نظری هستش کتاب نداره و استاد کار عملی ازتون می خواد و با خودش باید هماهنگ بشید منم گفتم عجببببببببببببببببببببببببببب این دیگه چه جورشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟...کارشناس رشته مون به همین یه جمله اکتفا کرد و منم اومدم رفتم تو اینترنت یه خرده در موردش تحقیق کردم دیدم ای داد بی داد اینم یه چیزی تو مایه های پایان. نامه است اینجوری که مثل پایا.ن نامه باید موضوعت رو تو ایران.دا.ک ثبت کنی که مشابهت با موضوع کسی نداشته باشه بعدش یه پرو.پوزال براش بنویسی و بعدش یه مقاله از موضوت به صورت سمینار ارائه بدی و چاپش کنی و هزارتا دنگ و فنگ دیگه که عملا فرقی با نوشتن پایا.ن نامه نداره اونجا بود که به قول سحر دو قلمه بر سر خودم زدم که این چه کاری بود که کردم همون پایا.ن .نامه رو می نوشتم از این بهتر و راحت تر بود چون حالا علاوه بر اینکه یه چیزی مثل پایا.ن نامه باید بنویسم تازه یه درس دو واحدی دیگه هم به اسم بازسا.زی روانی(روان .در.مانگری مثبت.گرا) هم باید بخونم و به صورت تشریحی امتحان بدم(کارشناس رشته مون می گفت همه امتحانهای دانشگاهمون تشریحی شدن !) ...خلاصه که خواهر سرتونو درد نیارم الان منتظرم که کارشناس رشته مون بهم خبر بده برم اون دو میلیون بدهی رو با یک میلیون و خرده ای شهریه ثابت این چهار واحدو بدم تا درسارو برام ثبت کنه تا بتونم برم تو کلاسای. آنلاینش ببینم چی به چیه و چیکار باید بکنم؟(گفته نهایت تا آخر آبان درساتو ثبت می کنیم)! ...از درس و دانشگاه و اینا که بگذریم اینجا این چند روز هوا همش ابری بود یکی دو روز بارونهای شر شر اومد و یکی دو روزم هر از گاهی بارونهای لحظه ای می گرفت و بند می اومد یا اینکه بارونای ریزی می زد که روح آدمو تازه می کرد چند روز پیشا چتر برداشتیم و زیر بارون تا خیابون.الغدیر رفتیم(الغدیر یکی از خیابونای اصلی اینجاست که در واقع مرکز شهرش حساب میشه ) می خواستم قرص .آهن(فر.فو.لیک(آهن.با اسید.فو.لیک) ) بگیرم قرصام تموم شده بود با یه وازلین که شبا به دستام بزنم! این کرم.مغذی سینر.ه که اون سری گفتم پیمان ۶۵ تومن برام خرید انقدر که تبلیغشو کرده بودند خیلی به درد بخور نبود شب می زنی صبح بلند می شی یه آب به دستت می خوره انگار نه انگار که شب تا صبح رو دستت بوده دستای آدم از شدت خشکی می خواد ترک برداره اصلا نه نرم می کنه نه مرطوب، کلا به لعنت خدا هم نمی ارزه! برا همین گفتم برم یه واز.لین بگیرم دوباره شبا از اون بزنم درسته قیمتی نداره(۷۸۰۰خریدمش ایندفعه) ولی خیلی بهتر از این کرمها دستو نرم می کنه!... خلاصه به قصد خرید وازلین و قرص.آهن رفتیم ولی کلی از بارون و مناظر کوچه خیابوناش لذت بردیم از هر کوچه ای رد می شدیم یه عالمه برگ زرد و نارنجی و قرمز رو زمین بود حالا تو کرج سوپورا یه بار صبح و یه بار شب کوچه ها و خیابونارو جارو می زدند آدم تو پاییز اونقدری برگ رو زمین نمی دید که اینجا می دید، بوداااااا نه اینکه نبود ولی کم بود اینجا ولی انگار کوچه هارو کلا جارو نمی کنند یا شایدم کم جارو می کنند برا همین تمام کوچه هایی که ازشون رد شدیم سراسر پر برگ درخت بود و یه تصویر رویایی بهشون داده بود که نگووووووووو! قطرات بارونم رو برگا نشسته بود و با باد هم که این ور اون ور می رفتند نمی دونید چقدر حس و حال خوبی به آدم می دادند...با هر وزش بادم یه سری برگ زرد و نانجی دیگه از رو درختا رقص کنان بعد اینکه چرخها می زدند با باد، می ریختند رو زمین و آدم برگ ریزانو به معنای واقعی کلمه به زیبایی حس می کرد! من که تا بریم و بیاییم کلی از این مناظر زیبای طبیعی لذت بردم و سرشار از حس زندگی و شادابی شدم انقدرررررررررررر اون بارون زیبا بود که انگار به جای اینکه رو زمین بباره روی روح و روان آدم می بارید و می شستش و جلاش می داد و از همه دلواپسی ها رهاش می کرد! انقدررررررررررررر اون برگ ریزان قشنگ بود که انگار اون برگا به جای اینکه رو زمین فرود بیان روی احساس آدم سوار می شدند و با باد چرخ می خوردند و می رقصیدند و با اون رنگای محشرشون آدمو لبریز از حسایی می کردند که روح زندگی رو تو وجودش می دمید و بهشتو توی یه روز ابری و بارونی و پاییزی برا آدم مجسم می کرد من مطمئنم که روزای پاییزی بهشت هم همین شکلی اند! بعضی وقتها فک می کنم یه سری چیزا توی این دنیا هستند که انگار خدا قطعه هایی از ابدیتو توشون جا داده با همون حس و حال و با همون زیبایی، پاییزو برگ ریزانش و بوی بارونش و حس و حالشم از همون قطعه هاست ...خلاصه خواهر سرشار از حسای ناب و زیبا برگشتیم خونه، فقط تنها چیز بدی که بارون و هوای بارونی داره اینه که یه خرده که رطوبت تو هوا باشه سریع موهای من وز می شه و فر می خوره و من تبدیل به ببعی می شم  فک کنید از خونه که می خواستیم بریم بیرون موهامو سشوار کشیده بودم صاف صاف بودند بعد از اینکه رفتیم و برگشتیم یه جوری فر شده بودند و رفته بودند بالا که انگار صد ساله اینا فرند و اصلا به عمرشون صاف نبودند....دیگه تو خونه بعد از اینکه لباسامو عوض کردم و دست و بالمو شستم رفتم یه چایی ریختم و آوردم با پیمان در حالیکه کلی به موهام و حالتشون خندیدیم خوردیمش و کلی روح و روانمون شاد شد....بعضی وقتها فک می کنم اینکه یه فر شدن مو باعث خنده و شادی ما میشه و حداقل چند دقیقه ای حین خوردن چایی بهونه ای برای خندیدن ما میشه اونم نعمتیه و باید شکرشو به جا آورد .....بعله خواهر حتی ببعی شدن من هم تو هوای بارونی نعمتیه و هیچ چیزی تو این دنیا بی حکمت و بی حساب و کتاب نیست حتی وز شدن یه تار مو و باید قدر دونسته بشه و نباید به چشم زحمت و درد سر بهش نگاه بشه! ...پس تا می تونید در پس حتی رنجهای زندگیتون هم نعمتها و لطفهای بی شمار خدارو ببینید و به جای ناشکری تا می تونید سپاسگزارش باشید چون شما از حکمت نهفته در پس پرده اون رنجها آگاه نیستید و چه بسا نفع و سودی پشت اونا براتون گذاشته شده و در حال حاضر اون قسمت سختش رو به شمائه و اون یکی قسمتش بعدا قراره بهتون نشون داده بشه (ااااااااااااااالهی که همیشه روی خوش زندگی به سمتتون باشه و هرگز رنجشو نبینید) ...خب عزیزای دلم من دیگه برم  شارژ باطری تبلت داره تموم میشه و عنقریبه که خاموش بشه باید بزنمش به برق ....مواظب خودتون باشید از دور گل روی ماهتونو می بوسم و به خدای بزرگ می سپارمتون بوووووووووووووووووووووس فعلا بااااااااااااااای

​​​​

💥 گلواژه💥
به خاطر داشته باشید که زندگی شما نباید حتما صد در صد کامل باشد تا باعث خوشحالی تان شود!
نکته ای کوچک اما گرانبها از کتاب « نکته های قشنگ زندگی (۲۰۰۲ راه برای شاد زیستن) نوشته: سیندی هینس »

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۸/۲۴
رها رهایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی