خواهرانه

باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو
  • خواهرانه

    باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو

شنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۹، ۰۲:۱۸ ب.ظ

تا غر بعدی!!!

سلاااااام سلاااااام سلااااام سلاااااام خوبید؟ منم خوبم! جونم براتون بگه که پیمان رفته تهران خونه مامانش تا عصری مامانشو ببره پیش دکتر قلب برا چکاپ ماهانه اش منم خونه ام و می خوام تمام امروزو تا اومدن پیمان صرف نوشتن این پرو.پوزال لعنتی کنم الان چند روزه دارم روش کار می کنم هنوز نتونستم درست و حسابی بنویسمش خییییییییییییییلی سخته پدرم دراومده! انقدرم سرمو انداختم پایین و نوشتم و دنبال مقاله تو سایتها گشتم که از دیشب رگ گردنم بدجور گرفته و تا خود صبح که نتونستم از شدت سر درد و گردن درد درست و حسابی بخوابم، صبح هم دوباره با سردرد و گردن درد بیدار شدم دیدم اصلا خوب نشده... الان که ساعت ده و نیمه سرم یه خرده بهتر شده ولی گردنم همچنان درد می کنه یه ربع پیش کلی پماد سالیسیلا.ت بهش مالیدم ولی فعلا که خیلی اثر نذاشته، یک بوی بدی هم راه افتاده تو خونه که نگووووووووووووو! حالا بوش مهم نیست، اگه خوبش کنه حاضرم صد برابر این بورو تحمل کنم! فک کنم تا این پایان .نامه تموم بشه دیگه نه گردنی برا من بمونه نه سری نه چشم و چالی...خلاصه که خواهر فقط سختی نوشتن پایان.نامه نیست بلکه من مشکلات عدیده جسمی و بلکه روحی زیادی دارم که مزید بر علت شدند و بیشتر از پایان نامه پدر منو درآوردند یکیش این خاله پری نازنینه که دو روزه تشریف فرما شده و پیش من جا خوش کرده و هر دفعه که بلند می شم راه برم صدبار سرم گیج می ره و بعد از اینکه چندین بار به در و دیوار می خورم بلاخره کارمو انجام می دم و می یام دوباره می شینم این قرصهای آهنی هم که خوردم انگار هیچ تاثیری تو کم کردن این کم خونی نداشتند و الحمدالله مشکل همچنان به قوت خودش باقیه!شهرزاد بهم گفته بود که برا کم خونی عرق بید.مشک خیلی خوبه چند وقت پیشا که کرج بودیم بعد از اینکه شهرزاد اون حرفو زد رفتم  دو تا بطری عرق بید.مشک گرفتم آوردم گذاشتم تو یخچال، ولی از بس فراموشکار شدم یادم رفته ازشون استفاده کنم از امروز گذاشتمشون جلو چشمم که دیگه هر روز بخورمشون شاید اینا یه تاثیری بذارند...خلاصه خواهر اینجوریا دیگه اینم از حال و روز این روزای من...خب دیگه خدارو شکر به حد کافی غر زدم و از مشکلاتم براتون گفتم فک کنم برا امروز دیگه کفایت کنه 😜  من برم یه چیزی بخورم گشنمه تا ببینم بعدش چیکار باید بکنم  شمام برید به کار و زندگیتون برسید ببخشید که با غر زدنام سر شمارو هم درد آوردم ...از دور می بوسمتون مواظب خودتون باشید خیییییییییییییییییییییلی دوستتون دارم بوووووووووووووووووس فعلا بااااااااااااااای
«راستی از این به بعد ممکنه مثل این پست یه خرده کوتاهتر بنویسم تا وقتی که پایان .نامه رو یه کاریش بکنم برا همین این روزا فقط منتظر غر زدنای من باشید نه چیز دیگه ای 😜 » پس تا غر بعدی خدانگهدااااااااااااااااااار 😆😆😆😆

*گلواژه*

*خنده آیین خردمندان است!*

این گلواژه هیچ ربطی به این پست نداشت ولی برای اینکه به این پست بتونید ربطش بدید می تونید به غرهای من بخندید!... ولی در کل خنده خوبه چه با دلیل چه بی دلیل...تو این دنیای گذرا بهتر اینه که آدم بخنده تا غصه بخوره و گریه کنه... پس لطفا خندیدن یادتون نره! 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۸/۱۰
رها رهایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی