خواهرانه

باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو
  • خواهرانه

    باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو

شنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۹، ۰۱:۲۷ ب.ظ

سر.درد.لعنتی...و کار شاق خانم .وکیل!

سلاااااااااام سلااااااااام سلاااااااااااام سلااااااااااااااام خوبید؟ منم خوبم! جونم براتون بگه که دیشب داشتم از سر درد دور از جونتون می مردم! حالا چرا؟بهتون می گم! بیست و نهم یعنی چهارشنبه همه اسبابامونو با کامیون بردیم آفاق و الان فقط تلوزیون و میزش و یه فرش با یخچال و فریزرمون مونده با یه خرده وسایل پخت و پز آشپزخونه اونم برای اینکه تا روزی که تحویل بدیم بتونیم همینجا بمونیم تا پیمان کارای خر.ید. سکه.و دلا.رشو بتونه انجام بده و منم تو این فاصله بتونم آزما.یش و سونو.گرافیمو ببرم نشون دکترم بدم! بیست و هفتم جواب آزمایشمو گرفتم همه چی نرمال بود الا همو.گلوبین .خونم که پایین بود فک کنم یه جور کم. خو.نی دارم که باعث سرگیجه و خستگی.مزمن و ریزش و سفید شدن موها و اینجور چیزا میشه حالا باید سه شنبه یه نوبت بگیرم برم نشون دکتره بدم تا برام دارو بنویسه...داشتم می گفتم این چند روزه نیست که همه چی رو بردیم اونجا از جمله تخت و تشک و اینارو همش دو تا پتو می انداختیم و رو زمین می خوابیدیم برا همین من با اینکه بالشم همون بالش بود ولی سفتی زمین و پتو به شونه هام فشار آورده بود رگ گردنم دوباره بدجور گرفته بود الان چند روز بود که بالای چشمام بدجور باد کرده بودو آویزون شده بود(نمی دونم چرا رگ گردنم که می گیره بالای چشمام هم اینجوری باد می کنه) وقتی هم که اونا باد می کنند کم کم سرم شروع می کنه به درد گرفتن، دیروزم از صبح شروع کرده بود به درد گرفتن ولی دیگه شب به اوجش رسید ساعتای هشت-نه، اومدم یه ماکارونی درست کردم گذاشتم رو اجاق تا دم بکشه رفتم دراز کشیدم تا شاید سر دردم آروم بگیره ولی نه تنها آروم نگرفت که رفته رفته بد تر شد تا نزدیکای ده و نیم اینجورا که رفتم ماکارونی رو گذاشتم پایین و به پیمان گفتم بیاد بریزدش تو دیس تا همش بزنم دیگه داشتم از درد می مردم اومدم تو دیس ماکارونیه رو هم بزنم تا موادش قاطی بشه دو تا که هم زدم دیدم اصلا نمی تونم دارم می میرم برا همین به پیمان گفتم بیا خودت هم بزن من خیلی حالم بده اون اومد و منم دوباره رفتم دراز کشیدم ولی درده  شدتش به جایی رسید که احساس می کردم سرم یه بمب کار گذاشتن که به فجیع ترین حالت ممکنش می خواد بترکه درد وحشتناکی که تا این لحظه از عمرم هرگز تجربه اش نکرده بودم یعنی سردرد های قبلیم هر چقدر هم که زیاد بودند یک صدم این درد نداشتند جالبه که دفعات قبل سمت راست سرم درد می گرفت با چشم راستم ایندفعه برای اولین بار سمت چپ درد گرفته بود با چشم چپم، دیگه دردش جوری بود که درمونده شده بودم نمی دونستم چیکار کنم قبلا هر وقت سر درد می گرفتم سعی می کردم هیچی نخورم و بذارم خودش خوب بشه فوقش این بود که چند ساعتی  می خوابیدم بلند می شدم می دیدم خوب شده ولی این یکی اصلا قابل تحمل نبود سرمم رو هم که می ذاشتم رو بالش دردش ده برابر می شد برا همین گفتم پاشم یه مسکن بخورم دیگه چاره ای نیست که بلند شدم دیدم هر چی قرص و دارو و پماده پیمان خان جمع کرده برده اون خونه و هیچی تو خونه نداریم ساعت هم یه ربع به یازده بود بهش گفتم اینا همه رو جمع کردی بردی اونجا من دارم می میرم بیا یه زنگ بزن به این مدیره ببین مسکنی چیزی ندارند بری بگیری ؟(منظورم مدیر ساختمونمون بود) گفت نه بابا زشته من روم نمیشه گفتم بده خودم بزنم گفت نه ولش کن گفتم پس برو دم در حسنی اینا از اونا بگیر(حسنی همون پسره است که اومد پنجره هامونو دو جداره کرد همسایه طبقه اولمونه هم با خودش و هم با مادرش صمیمی هستیم) گفت نه من روم نمیشه بذار برم از داروخونه بگیرم گفتم آخه بابا امروز جمعه است همه داروخونه ها تعطیلند باید بگردی داروخونه شبانه .روزی پیدا کنی گفت تو آزاد.گان یکی هست الان می رم سریع می گیرم می یام...خلاصه اون لباس پوشید و راه افتاد تا برگرده نیم ساعتی طول کشید منم تو اون فاصله فقط آه و ناله کردم یکی دو بارم حالم به هم خورد گلاب به روتون نزدیک بود بالا بیارم دویدم تا دستشویی ولی هیچی نیومد و برگشتم تا اینکه پیمان رسید و قرصو بهم داد یه دونه از جاش درآوردم خواستم بخورمش که حالم بد شد و بازم گلاب به روتون رفتم دستشویی و ایندفعه بالا آوردم بعد از اینکه یه خرده حالم بهتر شد دست و صورتمو شستم و اومدم بیرون قرصه رو خوردم دراز کشیدم دیدم نه سرم جوری درد می کنه که اصلا نمی تونم رو زمین بذارمش بلند شدم یه ده دقیقه ای نشستم دوباره حالت تهوع اومد سراغم و دویدم دستشویی و یه بار دیگه با عرض معذرت بالا آوردم قرصه هم اومد رفت و دوباره دست و صورتمو شستم و اومدم بیرون دوباره یه قرص دیگه خوردم داشتم می لرزیدم یه پتو انداختم رو خودمو گرفتم نیم ساعتی خوابیدم وقتی چشامو باز کردم دیدم مسکنه اثرشو گذاشته و دردم به کل از بین رفته و سرم خوب خوب شده ساعت دوازده و نیم -یک بود دیدم پیمان جاهامونو انداخته و درازکشیده و داره تلوزیون نگاه می کنه بهش گفتم پیمان خاموش کن تا اثر این قرصه از بین نرفته یه خرده بخوابیم اون بلند شد خاموش کرد و منم رفتم مسواک زدم و اومدم گرفتیم خوابیدم نصف شب بیدار شدم دیدم نه خوبه خوبم و با اینکه اثر قرصه هم از بین رفته ولی سر درده برنگشته یه خرده خدارو شکر کردم تا اینکه همونجور شکر گویان دوباره خوابم برد تا ساعت هشت که پیمان بلند شد و منم بیدار شدم الانم خدارو شکر خوبم فقط بازم یه خرده رگ گردنم سمت راست درد می کنه می خوام این یکی دوهفته ای که اینجا هستیم یه دکتر برم ببینم مشکل گردنم چیه که اینجوری میشم هر چند که قبلا چندباری عکس انداختم ازش و ام .آر .آی. هم کردم گفتند که آرتروز گردن دارم ولی این مشکل مهره.های گردنمه نمی دونم درد و گرفتگی رگش هم به آرتروز ربط داره یا نه؟ سر دردام بیشتر حالتشون شبیه میگرنه مخصوصا سر درد دیروزیه که با حالت .تهوع هم همراه بود ولی مطمئن نیستم برا همین باید اول برم دکتر تشخیص بده تا اگه میگرن بود دارویی چیزی بگیرم که هر وقت اینجوری می شم قبل از اینکه شدید بشه بخورم که دیگه مثل دیشب پدرم درنیاد تو اینترنت می خوندم که کسایی که میگرن دارند اکثرا می گن که دردشون اول از گردنشون شروع میشه برا همین منم احتمال می دم که میگرن باشه چون سینو.زیت که نبود اون سری ام.آر.آی کردم سینوسام سالم بود ام .آر.آی مغزم هم نشون داد که سالمه حالا یا میگرنه یا ربطی به رگ گردنم داره که اونو باید دکتر تشخیص بده فقط موندم برا درد رگ گردن پیش چه دکتری آدم باید بره؟؟! به نظرتون به متخصص عروق ربط داره یا منظور از عروق که توی تخصص دکترای قلب و عروق می زنند عروق قلبه؟ پس عروق گردن به چه دکتری مربوط میشه؟؟؟ اصلا میگرنو متخصص. مغز . و اعصا.ب باید تشخیص بده یا متخصص چه چیزی!؟ یکی به من کمک کنه ای جماعت !!! ...بگذریم شما هم سرتون درد گرفت انقدر از سر درد نوشتم....یه خرده هم از وکیلی که برا اون خونه گرفتیم بگم و برم تا درد گردنم دوباره شدیدتر نشده...چند روز پیش وکیله زنگ زده بود به پیمان گفته بود رفتم سراغ یارو صاحبخونه که بگم می خوایم خونه رو اجاره بدیم و یکی رو جایگزین کنیم برگشته میگه که من اصلا نمی ذارم شما خونه رو اجاره بدی یا باید خودتون بیایید تا یه سال بشینید و اجاره هارو به موقع بدید یا اینکه من ده میلیون از اون پولو کم می کنم و چهل میلیونتونو میدم برید پی کارتون و به جز این دو موردم هیچ توافقی رو قبول نمی کنم پیمان هم به وکیله گفته بود باشه بگو ده میلیونو کم کن بقیه پولمونو بده بذار شرت کم بشه! منم به پیمان گفتم چرا ده میلیونو قبول کردی؟ الان یک ماه و شش روز از موعد اجاره اش گذشته که یک ماهش میشه دو و هشتصد شش روزشم خیلی بشه، بشه ششصد هزار تومن که کلش میشه سه میلیون و سیصد ،حالا گیرم پول کمسیون بنگاهشم ما حساب کنیم که اونم یک میلیون و نیمه با هم بشند چهار میلیون و هشتصد که نهایت پنج میلیون هم در نظر بگیریم اون داره پنج میلیون از ما بیشتر می گیره پیمانم گفت آخه اون شش روز ماه دوم رو هم یه ماه حساب می کنه گفتم خب باشه اونجوری هم باشه بازم میشه هفت میلیون و صد و نزدیک سه میلیونش بازم زیاده گفت آره دیگه یه جورایی باج خواهیه دیگه، گفتم غلط کرده پس اون وکیله چه غلطی می کنه نمی تونست بگه چرا انقدررررررررررررر؟ اونم گفت آخه وکیله به من زنگ زد گفت میگه ده تومن منم قبول کردم! گفتم تو چرا بدون چونه قبول کردی مگه پولتو از سر راه آوردی که بدی همینجوری یارو بخوره و ببره؟؟؟ گفت پول مهم نیست من می خواستم روشو کم کنم! گفتم مثلا اینجوری کم شد؟؟؟!!! اینجوری که بیشتر روی خودمون کم شد که!!! اونم گفت ولش کن بذار بره گم شه! بهش گفتم اونو که قبول کردی و تموم شده و رفته و نمیشه هیچ کاری براش کرد حداقل دو میلیون باقی مونده پول وکیله رو بهش نده همون چهار میلیونی هم که ازمون گرفته از سرشم زیاده کار خاصی نکرده که یه زنگ زده به یارو اونم گفته نمی ذارم اجاره بدید و ده میلیون می گیرم و می کشم کنار اونم فقط حرف اونو به ما منتقل کرده و تو هم که رو هوا قبول کردی الان تنها کاری که قراره بکنه اینه که بره بنگاهو قرادادو فسخ کنه و چهل میلیونو بگیره بده به ما که اینو دیگه خودمونم می تونستیم بریم انجامش بدیم وکیل گرفتن نمی خواست که ! اونم برگشت گفت راست می گی بذار زنگ بزنم ببینم خانم اسرا.فیلی چی میگه که زنگ زد و قضیه رو بهش گفت اونم گفت خانمت راست میگه همون چهار میلیونی که دادی کافیه و اون دو میلیونو نده بهش چون کار خاصی نکرده و همون چهار تومن کافیه بذار کارارو انجام بده تموم که شد حرف دو تومنو زد بگو به من زنگ بزنه من باهاش صحبت می کنم ! ....خلاصه خواهر اون از باج ده میلیونیمون به صاحبخونه اینم از شش میلیون پول وکیل ...شونزده میلیون پول بیخود بخاطر خونه ای که توش یه ساعتم زندگی نکردیم حروم شد! حالا اگه وکیله دو میلیونو نگیره میشه چهارده میلیون، هر چند که من می دونم پیمان آخر سر اون دو میلیونم میده بهش! این مردا کلا زبونشون برا زن و بچه خودشون درازه برا ماها شیرند ولی پیش غریبه ها که می رن تبدیل به موش می شند و هر چی مردم بگن منطقی یا غیر منطقی رو هوا قبول می کنند!...خب اینم از کار خانم وکیله و زحمتی که برا خونه ما کشیده واااااااااااااااااااااااااااقعا خسته نباشند با این کار کردنشون... دیگه من برم تا گردنم به باد فنا نرفته و سر درد لعنتی دوباره پیداش نشده...ببخشید که سر شما رو هم به درد آوردم از دور می بوسمتون مواظب خودتون باشید بووووووووووووووووووووووووووس فعلا بااااااااااای


💥گلواژه💥
سلامتی همه چیز نیست ولی همه چیز بدون سلامتی هیچ است!

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۶/۰۱
رها رهایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی