خواهرانه

باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو
  • خواهرانه

    باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو

شنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۲۹ ب.ظ

مثل یک پرنسس بزرگش کنید !

سلاااااااااااام سلاااااااااام سلاااااااااااام سلااااااااااااام خوبید؟ منم خوبم! جونم براتون بگه که ساعت ده پیمان و پیام با هم رفتند تهران و منم همون موقع زدم کانا.ل تما.شا و قصه های .جزیر.ه. رو نگاه کردم و کلی لذت بردم من عاشق این سریالم روزی صدبارم بده نگاش می کنم چون واقعاااااااااااااااا معرکه است و حرف نداره! روزایی که پیمان می ره تهران یه بار ساعت ده می بینمش یه بارم ساعت چهار در حالیکه شب قبلش هم یه بار دیدمش...به نظرم یه سری چیزا ارزش هزار بار دیدنو دارند این سریالم یکی از هموناست!...سریال که تموم شد گفتم بیام یه سر به اینجا بزنم و یه خرده در مورد معصومه و یه خرده هم در مورد خونه خریدن خودمون بگم و برم!...در مورد معصومه فعلا خبر خاصی نیست چون همونطور که اون روز بهتون گفتم اکبری بعد از خوندن نامه من کلا رفته تو کما و هنوزم هیچ خبری ازش نیست اون روز معصومه یه نامه نوشته بود، برام تو رو.بیکا فرستاد گفت ویرایشش کن اگه تا شنبه خبری از اکبری نشد بعنوان نامه آخر براش بفرستم و برای همیشه ازش خداحافظی کنم منم یکی دوتا جمله اش رو پس و پیش کردم و دوباره براش فرستادم ولی بعدا عصر همون روز یه نامه دیگه برام فرستاد گفت به جای نامه قبلی می خوام این نامه رو بفرستم می خوام بیشتر تاثیر گذار باشه و از این حرفها منم گفتم حالا که می خوای تاثیر گذار باشه پس منم یه بیت شعر به آخر نامه ات اضافه می کنم اونم گفت باشه بکن...خلاصه نهایتش شد این نامه : 

🌸بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
توکل به خدا
با سلام و احترام 
آقای اکبر.ی قبل از این نامه ، نامه ای پر از گلایه و  دلخوری برای شما نوشته بودم و به قول شما تکرار مکررات ، اما تصمیم گرفتم به عنوان آخرین پیام و قطع رابطه برای همیشه پیامی با در نظر گرفتن انصاف و عدالت برای شما بنویسم چرا که تمام کردن رابطه و جدا شدن از کسی که روزی رابطه عاطفی داشتیم سخت ترین کار ممکنه اما این دلیل نمی شه که شرایط را با حرف ها و خاطر نشان کردن اشتباهات سخت ترش کنیم مطمئنم اگر به این جا رسیدیم نتیجه اشتباهات هر دوی ما بود البته در طول این ۵ سال در اکثر موارد انسانی شریف و مهربان و دوست داشتنی بودید و انصافا هیچ محبتی را از من دریغ نکردید و همیشه هر چه خواستم و در توان شما بود کم نگذاشتید اما متاسفانه برآودن مهم ترین و حیاتی ترین خواسته من در توان شما نبود و همین امر امیدم برای ماندن در کنار شما را ناامید کرد و با علم به اینکه میدانم در جدایی ما بازنده ی این زندگی من هستم اما راضی به تصمیم شما و رضای خداوند هستم و مطمئنم این بهترین تصمیم شما بود و رضایت خداوند را هم در نظر گرفتید ، با وجود جدایی برای شما احترام قائلم و هرگز محبت های شما را فراموش نمی کنم و برای قدردانی و احترام به تصمیم شما با این نامه برای همیشه از زندگی شما خداحافظی می کنم و این رابطه را کاملا قطع می کنم در پایان بخاطر همه محبت های شما ممنونم و بهترین ها را برای شما آرزو می کنم التماس دعا و خدانگهدار🌺
"در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز ... چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود ! "         
                                           مسی  ۱۳۹۹/۰۵/۰۴

معصومه جمعه تصمیمش این بود که شنبه که امروز باشه نامه رو برا اکبری بفرسته ولی دیشب پیام داد که می خوام تا شنبه هفته دیگه صبر کنم تا عجله نکرده باشم بعد اگه خبری ازش نشد براش بفرستم منم گفتم فکر خوبیه عزیزم همین کارو بکن... با خودم گفتم ما زنها چقدرررررررررررررررررر بدبختیم که یکی هزار بار عذرمونو می خواد اونوقت باز بهش امیدواریم و باز براش صبر می کنیم ...باز براش نامه آخر می نویسیم ...باز می خوایم نامه مون تاثیر گذار باشه شاید بتونه طرفو برگردونه... باز و هزاران باز دیگه ...اینا همه نتیجه مهر طلب بودن و تربیت غلطیه که نسل ما باهاش بزرگ شده البته نسل ما و نسلهای قبل از ما(چون معصومه شونزده سالی از من بزرگتره و مال نسل قبل از ماست)...تورو خدا دختراتونو خوب بزرگ کنید جوری که برا خودشون ارزش قائل باشند و به جای التماس هر کس و ناکسی دست رد به سینه کسی بزنند که دست کمشون می گیره و برای بودن باهاشون کلی شرط و شروط ردیف می کنه! انقدررررررررررررررررررر بهشون محبت کنید و براشون ارزش قائل باشید و بهشون احترام بذارید که برای جبران کمبود اینا به گدایی محبت هر مرد و نامردی نرند... جوری تربیتشون کنید که خودشون انتخاب کننده و تعیین کننده باشند نه اینکه منتظر این بمونند که یکی دیگه برای موندن یا نموندن با اونا صد تا شرط بذاره و هزار جور ازشون سو استفاده بکنه و آخر سرم بی خداحافظی و بی خبر بذاره بره و اونام التماس کنان دنبالش بدوند ....بهشون یاد بدید که خودشونو دوست داشته باشند و هرگز به کمتر از ایده آلشون قانع نشند غرور و خودخواهی معقول رو یادشون بدید تا زیاده از حد اهل گذشت و فداکاری احمقانه نباشند و خودشونو زیر پا نندازند...هر چند که هیچ زنی نمی تونه به دخترش اینارو یاد بده مگر اینکه قبلش خودش یاد گرفته باشه چون بچه ها با حرف نیست که یاد می گیرند بلکه با الگو برداری از رفتارهای ماست که آموزش می بینند به قول معروف هزار گفته چون نیم کردار نیست ...هزاری هم ما داد سخن بدیم و ازشون بخوایم که این رفتارارو یاد بگیرند اونا در نهایت رفتاری رو تقلید می کنند و یاد می گیرند که از ما تو شرایط و موقعیتهای مختلف می بینند و به حافظه می سپرند تا یه روزی تو شرایط مشابه از خودشون همونو به نمایش بذارند ...پس بهتره بگم زن بودنو حسابی تمرین کنید و یاد بگیرید تا اتوماتیک وار به نسل بعدی هم منتقل بشه...چون ما هرگز نمی تونیم چیزی که خودمون نیستیم رو به یکی دیگه یاد بدیم...بگذریم یه خرده هم از خونه خریدنمون بهتون بگم و برم شمام برید به کارتون برسید ...چند روز پیشا رفتیم اون خونه دو میلیارد و هشتصد میلیونی رو که تو پست قبلی گفته بودم دیدیم یه ساختمون سه طبقه خیلی تمیز و بازسازی شده بود که توش خییییییییییییییییییییییییلی قشنگ و شیک بود نماش هم از این سنگ مرمرهای سفیدی بود که ده بیست سال پیش رو نمای ساختمونا کار می کردند ولی تمیز و خوشگل بود طبقه دومش دست مستاجر بود طبقه اول و سوم هم دست خود صاحبخونه! ما که خییییییییییییییییییییلی خوشمون اومد ازش و به املاکی گفتیم که هماهنگ کنه بریم با صاحبخونه در مورد قیمتش حرف بزنیم که اونم فرداش بهمون زنگ زد که صاحبخونه می گه من قیمتم اون چیزی نیست که املاکی بهتون گفته من سه میلیاردو دویست در نظر داشتم حالا تا سه میلیاردم می تونم پایین بیام ولی دو و هشتصد نمی دم پیمانم فکراشو کرد و فرداش رفتیم به بنگاه گفتیم که ما حاضریم سه میلیارد بخریمش با صاحبخونه هماهنگ کن که بیاد پای معامله اونم گفت باشه فردا بهتون خبر می دم که فرداش خبری ازش نشد و پس فرداش دوباره خودمون رفتیم بنگاه و از بنگاهیه پرسیدیم پس چی شد شما که قرار بود خبر بدی؟ گفت بابا این صاحبخونه نمی دونم رفته کدوم املاکی بهش گفتن خونه ات حیفه بیشتر از اینا می ارزه الان می گه من سه میلیارد و پونصد کمتر نمی دم پیمانم ناراحت شد گفت اینم مسخره اشو درآورده اولش گفت دو و هشتصد تا ما اومدیم باهاش حرف بزنیم کردش سه میلیارد، بعد که ما که به سه میلیارد راضی شدیم حالا کرده سه میلیاردو پونصد، بهش بگو حالا که اینجور شد منم دو و هشتصد بیشتر نمی خرم میده بده نمیده هم به جهنم می گردیم یکی دیگه پیدا می کنیم چیزی که فراوونه خونه است .... خلاصه اینجوری شد که نشد اونو بخریم فعلا همینجور داریم می گردیم ببینیم چی میشه ...اینجوریاااااااااااااااااا دیگه خواهر اینم از خونه خریدن ما که فعلا طلسم شده ..خب دیگه من برم شمام مواظب خودتون باشید از دور صورت ماه تک تکتونو می بوسم و به خدای بزرگ می سپارمتون بووووووووووووووووووووووووووس فعلا بااااااااای

 

✴️گلواژه✴️

امام صادق علیه السلام می فرمایند : 

«مردم را با عمل خود به نیکی ها دعوت کنید نه با زبان خود »

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۰۴
رها رهایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی