خواهرانه

باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو
  • خواهرانه

    باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو

دوشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۴۶ ق.ظ

قضیه اون خونه!

سلاااااااام سلااااااام سلاااااام سلاااااام خوبید؟ منم خوبم! جونم براتون بگه که نیم ساعت پیش یعنی ساعت شش و نیم پیمان و پیام رفتند تعویض.پلا.ک.حصا.رک برای تعویض.پلا.ک اون کوییکی که برا پیام خریده بودیم و تحویلش به کسی که ازمون خریده (دیروز صدو سیزده میلیون تومن فروختیمش به یکی به اسم شکر.الهی که اومد دید و پونصد هزارتومن بیعانه داد و قرار گذاشت که امروز اول وقت برن تعویض .پلا.ک و کاراشو انجام بدن!) منم گفتم تا اونا می یان بیام اینجا و قضیه اون خونه رو مختصر و مفید براتون تعریف کنم و برم!قضیه اینجوری بود که ما قرار بود بیستم که می شد جمعه پیش اونجارو از صاحبخونه تحویل بگیریم ولی پیمان چهارشنبه یهو گفت ما که پولمون آماده است واسه چی بذاریم برا جمعه، بذار بریم چک بگیریم برا سی میلیون تومنی که مونده خیر سرمون بریم خونه رو دو روز زودتر تحویل بگیریم(پول پیشش پنجاه میلیون بود که بیست میلیونشو اون روز موقع بستن قرارداد تو بنگاه کارت کشیده بودیم مونده بود سی میلیونش) خلاصه پیمان چهارشنبه صبح زود پرید رفت دو تا چک پونزده میلیونی که رو هم می شد سی میلیون به اسم یارو و زنش گرفت (اون روز گفتم بهتون خونه به اسم جفتشون بود) بعد از گرفتن چکها زنگ زد به مرده که ما پولمون آماده است بعد از ظهر یه قرار بذاریم چکو بهتون تحویل بدیم شمام خونه رو به جای بیستم امروز که هجدهمه به ما تحویل بده اونم گفت باشه ساعت شش می یام بنگاه شما هم بیایید ما هم بعد از ظهری شال و کلاه کردیم و رفتیم تهران ساعت شش بنگاه بودیم چکو دادیم بنگاهیه ازش کپی گرفت و بعد تحویلش داد و اونم گرفت و امضا کرد و ...بعد که کاراش تموم شد باهامون اومد که خونه رو تحویلمون بده! رسیدیم خونه رفتیم بالا همه چی رو ( مثل پکیج و کولر و هود و ..) روشن کرد و تحویلمون داد بعد اومدیم پایین پیمان گفت ریموت(کنترل) در پارکینگو یادتون رفت بهمون بدید یارو با یه لحن خیلی آمرانه و خشن گفت اونو بیستم تحویل می دم پیمان گفت چرا بیستم؟ بازم با اون لحن بد گفت برای اینکه تاریخ تحویل ما بیستمه نه هجدهم ! پیمان گفت درسته ولی ما تمام پول پیشو بهتون دادیم و دیگه حساب کتابی باهم نداریم که شما نگرانش باشید گفت بعله دادید ولی من نمی تونم الان ریموتو بهتون بدم تاریخ قرارداد ما الان نیست کلیدم نباید می دادم بهتون  ولی حالا دادم که اگه خواستید تو این دو روز تمیزکاری و اینا بکنید بتونید وگرنه اونم نباید می دادم جمعه بیایید ریموتو تحویل بگیرید پیمان گفت یعنی ما یه بار دیگه باید جمعه بیاییم با یه لحن دستوری گفت بعله باید دوباره بیایید! پیمان هم گفت یعنی چی ما دو روز زودتر چکو به شما دادیم که شما خونه رو دو روز زودتر به ما تحویل بدید! اونم گفت نه ما قرارمون بیستمه....خلاصه هر چی ما گفتیم اون با یه لحن زشت تحقیر آمیزی حرفشو تکرار کرد و گفت ما قراردادمون بیستمه....پیمان هم گفت باشه ولی این رسمش نیست ....بعد از این حرفها یارو جای پارک ماشین رو بهمون نشون داد و گفت اینجا پارکینگ شماست و می تونید دوتا ماشین اینجا بذارید(قبلا هم نوشته بودم این خونه دو تا پارکینگ سندی داره و میشه دو تا ماشین توش گذاشت) گفت ولی دو تا ماشینی که باید مال خودتون باشه مثلا نمی تونید ماشین مهمونتونو اینجا بذارید پیمان گفت یعنی چی مگه نمی گید هر دوی این پارکینگها مال این واحده حالا چه فرقی می کنه ما ماشین خودمونو بذاریم یا ماشین مهمونمونو؟! گفت چرا فرق می کنه شما فقط می تونی ماشین خودت و خانومتو اینجا بذاری به غیر از این دو مورد حق گذاشتن ماشین کس دیگه ای رو اینجا نداری پیمانم گفت یعنی چی یه شب مثلا مهمون واسه ما اومد با اینکه اینجا ما یه پارکینگ خالی داریم بگیم ببر ماشینتو بیرون پارک کن؟! گفت بعله باید بگید بیرون پارک کنه مهمون نباید بیاد رو پارکینگ صاحبخونه حساب باز کنه ....خلاصه در این موردم هر چی ما گفتیم اون گفت نه و الا و بلا که فقط ماشین شما دوتا باید توش باشه یهو همسایه ها نگن که این یه روز اینجا پراید پارک می کنه یه روز بنز! پیمان هم گفت به همسایه ها چه ربطی داره وقتی این دو تا پارکینگ مال ماست و داریم پول اجاره اش رو می دیم هر ماشینی دلمون خواست می تونیم توش بذاریم و به کسی ربطی نداره ما اگه تو پارکینگ همسایه ها ماشین گذاشتیم اون موقع حق اعتراض دارند نه تو پارکینگ خودمون  یارو گفت نه همین که گفتم ......خلاصه مرغش یه پا داشت و کلی مارو با حرفاش ناراحت کرد آخر سرم گفت تا جمعه حق ندارید اسباب بیارید جمعه یه ساعتی خودم تعیین می کنم که اسبابتونو بیارید خودم هم می یام وایمی ایستم بالا سر کارگراتون!...بعد از اینکه خط و نشوناشو برامون کشید خداحافظی کرد و رفت ما هم بعد از رفتن اون یه سری از کتابای منو با یه قفسه از کتابخونه امو که موقع اومدن گذاشته بودیم تو ماشین و با خودمون آورده بودیم رو بردیم گذاشتیم بالا بعد درو بستیم و راه افتادیم (بعد از ظهری که می خواستیم راه بیفتیم بیاییم تهران تا خونه رو تحویل بگیریم پیمان گفت ما که امروز قراره خونه رو تحویل بگیریم این راهم داریم می ریم بذار یه تیکه از اسبابو که تو ماشین جا میشه بذاریم با خودمون ببریم برا همین یه قفسه از سه قفسه کتابخونه منو خالی کرد و کتاباشم تو دو تا نایلون جا داد و با کمد زیرش گذاشتیم رو صندلی و صندوق عقب ماشین و با خودمون آوردیم) ...سر راه رفتیم بنگاه به بنگاهیه ماجرارو گفتیم و گفتیم ما می خوایم قراردادمونو با این آقا لغو کنیم ما خونه رو نمی خوایم این از الان اینجوری شروع کرده تو این یه سال پدر مارو درمی یاره اونام یه خرده پا در میونی کردند و بلاخره ما منصرف شدیم و برگشتیم خونه! فرداش دوباره بین پیمان و یارو تلفنی جر و بحث پیش اومد و در نهایت تصمیم ما برای لغو قرار داد جدی شد یارو هم گفت حالا که فسخش می کنید هم باید اجاره یک ماهو بهم بدید یعنی دو میلیون و هشتصد هزار تومنو هم باید حق کمسیون بنگاه منو بدید(کمسیون بنگاه موقع امضای قرارداد شده بود سه میلیون که یک میلیون و نیمشو پیمان داده بود یک میلیون و نیمش هم یارو) هم باید برا خونه من مستاجر پیدا کنید و بذارید جاتون و پول پیشتونو (همون پنجاه میلیونو) از اون بگیرید من بهتون پول نمی دم پیمان هم گفت من پول یه ماه اجاره و پول کمسیون بنگاهو بهت می دم ولی وظیفه من پیدا کردن مستاجر برا تو نیست یارو هم گفت همینی که گفتم هم باید اجاره و کمسیونو بدی هم مستاجر پیدا کنی پیمان هم گفت اون دوتا رو می دم ولی مستاجرو خودت پیدا کن اونم گفت نه به من مربوط نیست این مشکل توئه تو قراردادو داری فسخ می کنی و تو باید پیدا کنی....خلاصه جرو بحثشون ادامه پیدا کرد و بنگاهی وارد بحث شد و گفت قانونش اینه که قبل از تحویل ملک اگه قرارداد فسخ بشه اونی که فسخ کرده فقط باید حق کمسیون طرف مقابلو بده و جز این کار دیگه ای نباید بکنه فوق فوقش یه ماه اجاره رو باید بده ولی هیچ کجای قانون ننوشته که مستاجر پیدا کردن هم جز وظیفه طرفه یارو هم گفت من نمی دونم این اگه پول پیششو می خواد باید برا خونه من مستاجر پیدا کنه وگرنه من پول بده نیستم والسلام ! ....پیمان هم دید اینجوریه به بنگاهیه گفت روی خونه کار کنید و مشتری بیارید تا زودتر بدیمش اجاره و از شر این راحت بشیم بنگاهیه هم یه روز اومد باهامون رفتیم از خونه عکس گرفت و گفت آگهیش می کنم تا زودتر اجاره بره فرداشم زنگ زد گفت یه مادر و پسر اومدن بنگاه می خوان خونه رو ببینند اگه میشه بیایید درو باز کنید نشونشون بدیم که پیمان به یارو زنگ زد اونم گفت من به مادر و پسر خونه اجاره نمی دم مستاجر خونه من فقط باید زوج باشه(یه زن و شوهر بدون بچه) پیمان گفت اینجوری که ممکنه چند ماه طول بکشه تا یه زوج بیاد سراغ این خونه، اونوقت تکلیف ما چیه؟ یارو هم گفت مشکل خودته و هر چقدر هم طول بکشه به من ربطی نداره پیمانم ناراحت شد زنگ زد با یه وکیل مشورت کرد و وکیله هم گفت که مستاجر پیدا کردن جز وظایف شما نیست و شما فقط باید اجاره یه ماه و با حق کمسیون بنگاه طرفو بدی حالا که اون قبول نمی کنه بیا یه اظهار.نامه قانونی برا داد.گستری بفرست توش بنویس که من قراردادو فسخ کردم با اینکه حاضرم اجاره یک ماه و حق کمسیون طرف مقابلو بدم با اینهمه ایشون از پس دادن پول پیش من امتناع می کنه گفت اینجوری تو کلید خونه رو تحویل داد.گستری میدی  و اظهار نامه تو ثبت میشه و چون حق با توئه هر چند روزی که اون تو پس دادن پول پیش به تو تاخیر داشته باشه بهش جریمه تعلق می گیره و علاوه بر اون پنجاه میلیون که اصل پوله و باید بهت برگردونه بابت هر روز تاخیر هم باید بهت جریمه تاخیرو که بهش می گن تاخیر.تعدیه پرداخت کنه ...حالا امروز بعد از ظهر قراره بریم پیش وکیله و اظهار نامه رو برامون تنظیم کنه تا بفرستیم ببینیم چی میشه ....خلاصه خواهر گیر یه آدم زبون نفهم عوضی افتادیم اون روز که باهامون اینجوری رفتار کرد به پیمان گفتم حیف نیست آدم خودش صاحبخونه باشه اونوقت بره تو خونه همچین آدمهایی مستاجر بشه که بخوان اینجوری با آدم برخورد کنند و فک کنند که دارند بهش لطف می کنند در صورتیکه ما بخوایم خونه بخریم می تونیم چند برابر خونه اونو تو بهترین نقطه تهران بخریم گفتم تورو خدا به جای اجاره بیا یه خونه بخر مارو از شر اینجور آدما نجات بده اونم گفت آخه تو این فرصت کم تو تهران نمیشه خونه خرید تو که اوضاع خونه هارو می بینی که!تهران یه جوریه که آدم باید انقدر بگرده تا یه مورد مناسب پیدا کنه ما هم وقتمون کمه و باید این خونه رو که فروختیم تحویل یارو بدیم فرصت زیادی نداریم که! منم گفتم گور بابای تهران انگار قراره توش با این آب و هوای گندش و با این دود و دمش سرطان بگیریم دیگه ، چیز دیگه ای برامون نداره که، تهران بدترین شهر ایرانه اونوقت چون پایتخته مردم فک می کنند توش چه خبره ، همین محله مون تو کرج به این با کلاسی و به این قشنگی و دنجی مگه چشه تازه آب و هواشم خییییییییییییییییییییلی بهتر از هوای کثیف و خفه تهرانه بیا دوباره تو کرج تو همین محله خودمون بگیر اونم گفت راست می گی با این پولی که می خوام تو تهران بگیرم می تونم اینجا هم بزرگتر بگیرم هم به جای یه خونه دو تا خونه بگیرم هم خونه خوب بگیرم خونه های تهرانو دیدی که چه جوری اند همه شون کوچیک و تاریک مثل دخمه می مونند یه پنجره درست و حسابی هم ندارند که یه نوری بیاد تو! منم گفتم پس همینجا بگیر حداقل می ریم تو خونه خودمون دیگه مستاجر هم نیستیم! با خودم گفتم کرج سگش می ارزه به این که بخوام برم تو نارمک بغل گوش مامان پیمان اونم تو اون محل که از شدت شلوغی و ترافیک و دود و دم آدم اعصابش خرد میشه بعدشم اینجا ما تو شمال شهر کرجیم و محله مون هم از نظر دنجی و خلوتی هم از نظر نظم و زیبایی با بهترین محله های بالا شهر تهران برابری می کنه و خیلی از محله های تهران با اینکه اسمش تهرانه توی قشنگی و دنجی و خلوتی به پای اینجا نمی رسند بس که بی نظم و خر تو خر و شلوغند ....خلاصه که خواهر الان قرار شد تو این فرصت کمی که داریم فعلا همینجا یه خونه بخریم و بریم توش تا بعدا یا همینجا با یه خونه بهتر عوضش کنیم یا اینکه اگه خواستیم بریم تهران سر فرصت بگردیم یه خونه خوب پیدا کنیم و بخریم .....خب دیگه اینم از این اوضاع این روزای ما ...من دیگه برم الان پیمان اینام برمی گردند ! ....از دور می بوسمتون مواظب خودتون باشید بووووووووووووووووووس فعلا بااااااااااااای 

 

اینم چندتا عکس از اون خونه 

اینم عکس یه تیکه از قفسه کتابخونه من با کمد و کتاباش که بردیم و پس آوردیم

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۲۳
رها رهایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی