خواهرانه

باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو
  • خواهرانه

    باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو

يكشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۵۰ ق.ظ

معصومیت و سادگی !

سلاااااااااااااااااام سلاااااااااااااام سلاااااااااااااام سلااااااااااام خوبید؟ منم خوبم! جونم براتون بگه که پیمان رفته پیش آقای میر.محسنی سکه بخره الان تو راه برگشت به خونه است منم گفتم تا می رسه بیام یه سر به اینجا بزنم و برم! این چند روزه خبر خاصی نبود و مثل همیشه گذشت از دوشنبه هم پیمان نرفته خونه مامانش و بخاطر ماشین پیام که هر روز یه جاش می لنگه درگیر بود منم دیگه نتونستم بیام بنویسم الان دیگه فرصتی دست داد گفتم بیام یه کوچولو بنویسم امروز صبح ساعت هشت و نیم کامیون اومد تا اسبابهای آقای .طا.لبی مدیر ساختمونمو ببره خونه شونو پارسال فروخته بودند تا یه سال توش خودشون رهن کرده بودند نشستند الان دیگه قراردادشون تموم شده دارند از اینجا می رن ظاهرا تهران دو تا خونه دارند که مستاجر یکی از خونه هاشون رفته و دارند می رند اونجا،دیشب پسرش اومد به پیمان گفت که صبح ساعت هشت اگه میشه ماشینتونو جابجا کنید تا ما بتونیم وسایل انباریمونو از توش ورداریم هشت و نیم قراره کامیون و کارگرامون بیان برا اسباب کشی(انباریشون پشت ماشین ماست) پیمان هم گفت باشه صبح حتما ورش می دارم امروزم هفت و نیم بلند شدیم پیمان رفت ماشینو گذاشت تو پارکینگ طا.لبی اینا تا جلوی انباری باز باشه بتونند وسایلشونو وردارند ساعت ده اینجورا پسره دوباره اومد دم درمون و به پیمان گفت چایی دارین؟ اونم گفت آره گفت اگه میشه چهارتا برا کارگرای ما بریزید...منم خنده ام گرفته بود پسرش دبیرستانیه هم سن و سالای اشکانه نوجوانهای این سن و سالی خیییییییییییییییییییییییییییییلی با حالند یه معصومیت خاصی دارند که من دوستش دارم با خودم فکر می کردم اگه آدم بزرگ بود شاید خجالت می کشید بره دم در همسایه و بگه برا کارگرای ما چایی بریز ولی بچه های این سن و سالی این کارو با یه صمیمیت و سادگی خاصی انجام می دن که به دل آدم می شینه!(آقای طالبی یه هفته ده روزی میشه که برا کاری رفته شهرستان و پسرش و زنش اومدند دارند اسبابارو می برند )....خلاصه پیمان چهارتا چایی ریخت و با یه ظرف خرما برد برا کارگرای اونا(قندمونم تموم شده بود نداشتیم که ببره) بعدش پیمان برگشت کیفشو ورداشت و گفت جوجو من یه سر  می رم پیش میر.محسنی پنجشنبه بهش سفارش سکه دادم اونارو بگیرم بیام گفتم اگه اینا دوباره چایی خواستند چی؟ گفت تا اونموقع خودم می یام تو فقط یکی دو قاشق چای خشک به چایی تو قوری اضافه کن آب کتری رو هم پر کن بذار بجوشه می رم یه ساعته برمی گردم گفتم باشه اون رفت و منم اول رفتم یه زنگ ده بیست دقیقه ای به مسی زدم قبلش زنگ زده بودم به کارشناس رشته مون گفت که پایان‌نامه هامون بخاطر کرونا با حفظ شهریه به ترم بعد موکول شده منم خوشحال شدم چون اصلا هیچ کاری براش نکرده بودم می گفت چون بچه هایی که پرو.پوزالشون تایید شده بوده و کد گرفته بودند نیومدن سر وقت دفاع کنند استادهامون ظرفیت کدشون پره و نمی تونند کد جدید بگیرند برا همین از مرکز بهمون گفتند که شهریه تون محفوظه و پایان نامه هاتون می مونه برا ترم بعد! منم بعد از اینکه از شادی عربده ها بزدم و حرکات موزون بسیاری از شدت خوشحالی از خودم در کردم گفتم بپرم به معصومه خبر بدم خلاصه زنگ زدم و باهاش یه خرده حرف زدم و خبرو بهش دادم اونم کلی خوشحال شد چون اونم مثل من کاری نکرده بود(اصلا ماها آدم تحقیق و پژوهش و این چیزا نیستیم به ماها باید یه چندتا کتاب بدن و بگن اینارو بخونید و بیایید امتحان بدید....آخه مارو چه به تحقیق و پایان نامه و این مزخرفات!!!...اصلا تو این مملکت اینا به چه دردی می خوره حالا اینهمه هم الکی باید هزینه کنی و وقت و انرژی بذاری بعدشم پرتش کنند بره گوشه کتابخونه خاک بخوره!!!)...بعد از زنگ زدن به مسی هم مامان بهم زنگ زد یه بیست دقیقه ای هم با اون حرف زدم بعدم اومدم سراغ شما و گفتم حالی از شما بپرسم و برم !...خب دیگه الان پیمان می رسه من می رم شمام مواظب خودتون باشید از دور یه عاااااااااااااااااااااااااالمه می بوسمتون بووووووووووووووووووووووووووووس فعلا باااااااااااااااااای 


💥گلواژه💥
شاید خداوند در هیچ جای دیگر هستی مثل معصومیت کودکی ، خودش را اینگونه آشکار نکرده باشد ..
من گاهی از شدت وضوح خداوند در کودکان ، پر از هیجان می شوم و دلم شروع می کند به تپیدن ..
دلم آنقدر بلند بلند می تپد که بهت زده می دوم تا از لای انگشتان کودکان ، خداوند را ببینم !

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۰۱
رها رهایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی