خواهرانه

باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو
  • خواهرانه

    باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو

شنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۵:۳۱ ب.ظ

ورودی زیبا!

سلاااااااااام سلااااااااام سلاااااام سلاااااااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که دیروز رفتیم تهران و یه دوری تو نارمک و تهرانپارس و گلبرگ و اون ورا زدیم و پیمان یه سر به چند تا املاکی زد و فایلهای اجاره شونو نگاه کرد (چند وقتیه که پیمان میگه خونه رو ببریم تهران تا راحتتر بتونم برم به مامان سر بزنم اینجوری سختمه هر هفته دو بار برم اونجا و بیام، خسته می شم و از این حرفها،منتها میگه بریم اونجا یه جایی رو فعلا اجاره کنیم و بشینیم همزمان هم بگردیم همونجاها تو نارمک یه خونه پیدا کنیم و بخریم این خونه ای هم که تو کرج الان توشیم بذاریم برا فروش!یکی از املاکیها دیروز دو تا مورد برا اجاره داشت همون حول و حوش نارمک تقریبا پشت خونه مامان پیمان،کارشناسشون اومد باهاش رفتیم هر دورو دیدیم هردو خونه ها خودشون خوب بودند ولی یکیشون هم آسانسور نداشت(طبقه سوم بود)هم پارکینگش مزاحم بود(یعنی پارکینگش یه جوری بود که دو تا واحد مجبور بودند ماشیناشونو پشت سر هم بذارند جوری که اون پشت سریه تا اون جلوئیه ماشینشو ورنمی داشت نمی تونست ماشینو از پارکینگ ببره بیرون که اصطلاحا به این جور پارکینگا می گن پارکینگ مزاحم)اون یکی خونه هم باز خودش خوب بود ولی هم کوچه اش تنگ و باریک و پیچ در پیچ بود هم دقیقا جلوی خونه یه مهد قرآن بود و چند تا خونه اون ورتر هم یه مدرسه بود که فک کنم زمانهایی که مدرسه باز باشه موقع اومدن و رفتن بچه های مدرسه، بخاطر حجم ماشینهای پدرو مادرا و سرویسهای بچه ها جوری ترافیک بشه که آدم نتونه اصلا پیاده هم وارد خونه اش بشه چه برسه به اینکه با ماشین بخواد بره تو،حالا سروصدای مدرسه هم که بماند... برا همین به یارو شماره دادیم و گفتیم که اگه موردهای بهتری بود زنگ بزنه تا سر فرصت بریم ببینیمشون و دیگه به چندتا املاکی دیگه هم سر زدیم و موردی که به درد ما بخوره نداشتند و دیگه بی خیال شدیم و رفتیم از قنادی سر کوچه مامان پیمان که اسمش بن.بن چمنه(مامان پیمان بهش می گه بلبل چمن) یه کیلو زولبیا بامیه گرفتیم و راه افتادیم سمت کرج،راستی تو تهران دیدم اسم رسالتو ورداشتند پاک کردند گذاشتنش حاج.قا.سم.سلیما.نی،یعنی کسی تازه اومده باشه تهران و جایی رو نشناسه و ندونه که اینا اسمشو عوض کردند باید رو تابلوها ده ساعت دنبال اسم رسالت بگرده در حالیکه اینا هر چی رسالت بوده ورداشتند و اسم حاج.قا.سمو جاش نوشتند درسته این شهید برای ملت ایران خیلی عزیز بوده و هست ولی این کار اینا یه جور مردم آزاریه و باعث سرگردان شدن خیلیها میشه مخصوصا که تو تهران که یه پیچو اشتباه بپیچی سر از ناکجا آباد درمی یاری چه برسه به اینکه اسم کوچه خیابونارو هم عوض کرده باشند...بگذریم برگشتیم کرج و سر راهم یه خرده میوه و گوجه و خیار گرفتیم و رفتیم خونه...امروزم ساعت ده و نیم اینجورا بدون اینکه صبونه بخوریم راه افتادیم سمت نظر.آبادو اول رفتیم اداره.گاز.و .آب. و .برق رقم کنتورو بهشون اعلام کردیم( چون ما ساکن نیستیم کنتور نویسها که می یان اکثرا با در بسته مواجه میشن و کاغذ می اندازند داخل خونه که خودتون رقم کنتورو بنویسید و بیارید) بعدم رفتیم یه نون بربری گرفتیم و اومدیم خونه صبونه خوردیم البته میشه گفت ناهار خوردیم چون ساعت نزدیک دو بود بعدم طبق معمول هر کدوم مشغول کار خودمون شدیم(پیمان مشغول شستن و تمیز کردن اینور اونور منم مشغول کتاب خوندن و مطلب نوشتن و این چیزا)...الانم فعلا همینجاییم و پیمان داره با پیام تلفنی حرف می زنه و قراره فردا برن ماشین پیامو ببرن نمایندگی برا سرویس و در مورد اون دارند هماهنگ می کنند منم دارم اینارو براتون می نویسم این پستو که ثبت کردم می خوام برم یه خرده کتاب بخونم!...کتاب قدرت دعای کاترین پاندرو(همون نویسنده کتاب از دولت عشق رو) با خودم آوردم می خوام اونو بخونم مثل کتاب از دولت عشقش این کتابش هم عاااااااااااااااااالی و سرشار از عشق و معجزه است(قدرت دعا دو جلده، جلد دومشو من دارم می خونم) از کاترین پاندر کتاب "قدرت شفا بخش عشق" و "شهامت موفق شدن" و "چشم دل بگشا "رو هم دارم که اونا هم به نوبه خودشون بی نظیرند بهتون پیشنهاد می کنم اگه نخوندید حتما بخونیدشون و زندگیتونو پرررررررررر از معجزه کنید! کاترین پاندر کتابهای دیگه ای هم داره به اسمهای "قانون شفا" ، "قانون توانگری" ، "شور هستی" ، "رهایی از استرس" و "راز توانگری بی کران" که به جز قانون شفا بقیه شونو من هنوز نخوندم !...خب دیگه اینجوریاااااااااااا...من برم کتابمو بخونم شما هم مواظب خودتون باشید... می بوسمتون از دور... یادتون نره که چقدررررررررررررررر دوستتون دارم بوووووووووووووووووس فعلا باااااااااای 

 

*گلواژه*

دیر یا زود متوجه خواهید شد که داشتن عشقی پایدار،بیش از آنکه محصول عشق آتشین اولیه باشد،نیازمند توجه مداوم به رابطه و وقت گذاشتن برای آن است!

از کتاب "پنج زبان عشق" نوشته دکتر چاپمن

 

راستی می خوام چندتا عکس از ورودی نظر.آباد بذارم که امروز موقع اومدن که نم بارونی هم داشت می زد گرفتمشون!ورودی نظر.آبادو خییییییییییییییییییلی دوست دارم با صفا و سر سبز و پر از درختهای بلنده و آدمو یاد خیابون ولیعصر تهران می اندازه پشت درختها هم تا چشم کار می کنه پر از باغای میوه است که می گن مال کارخونه.مقدمه(همون کارخونه ای که کت و شلوار و پارچه های فاستونیش از قدیم معروفه فک کنم شهرزاد بشناسدش کارخونه.مقدم تو نظر.آباد درست مرکز شهرشه و می گن کل باغهای اطراف نظر.آبادم مال صاحب اون کارخونه و وراثشه)

 

اینم از عکسها 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۲/۱۳
رها رهایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی