خواهرانه

باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو
  • خواهرانه

    باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو

سه شنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۸، ۰۶:۱۸ ب.ظ

کیک یخچالی!

سلااااااام سلااااااااام سلاااااااام سلاااااااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که الان پیمان رفته یه سر به صرافی بزنه و یه سر هم به اون موسسه خیریه که همیشه می ریم تا هم صندوق صدقاتشونو که هر سال اول سال می دن تا پرش کنیمو بهشون بده هم یه عیدی برا اون بچه هایی که تحت حمایتشند بده منم چون راه طولانی بود و پیمان هم نمی خواست ماشین ببره و قرار بود پیاده بره و برگرده باهاش نرفتم چون زیاد که راه می رم پا و کمرم درد می گیره برا همین موندم خونه و گفتم حالا که خونه ام بیام یه سر به شما بزنم و یه مختصری در مورد این دو روز بنویسم و برم...جونم براتون بگه که پریروز نزدیکای ظهر با ماشین رفتیم بیرون و یه خرده دور زدیم و بعدش پیمان گفت بذار بریم سمت جاده چالوس دم رودخونه و یه هوایی تازه کنیم و برگردیم رفتیم و کنار رودخونه پارک کردیم پیاده شدیم و یه بیست دقیقه ای اونجا بودیم و یه خرده رودخونه رو تماشا کردیم و یه چندتایی هم عکس انداختیم و سوار شدیم و برگشتیم انقدرررررررم هوا بهاری و عااااااااالی بود که نگو...همه جا سرسبز و قشنگ بود و یه باد خنکی هم دم رودخونه به صورتمون می زد که روح آدم تازه می شد! هم کنار جاده و هم روی کوه هم از این گلای زردی که اول بهار می زنند بیرون دراومده بود و ترکیبش با رنگ سبز چمن اطرافشون محشررررررررر بود و روح و روان آدمو نوازش می کرد اول بهار من دقت کردم دو جور گل زرد رو چمنا و کنار جاده ها و رو تپه ها و خلاصه هرجایی که یه کوچولو خاک داشته باشه در می یاد یه سری هاش گلهایی اند که شبیه گل کلزان(گل اون دانه های روغنی که همه مون دیدیم اکثرا تو تلویزون هم نشون میده)یه سریاشونم گلهای زردی اند که اسمشون گل قاصد یا گل قاصدکه که من بهشون می گم قاصد بهار البته به جز بهار اول پاییزم اینا درمی یان یعنی هم قاصد بهارند هم قاصد پاییز...من این گلارو خیلی دوست دارم منو یاد بچگیهام و کوچه رهایی می اندازه یاد باغها و دشتهایی می افتم که وقتی تو کوچه رهایی زندگی می کردیم با ننه عصمت خدابیامرزو خان ننه و خاله قزی و زنهای همسایه می رفتیم و کلی بهمون خوش می گذشت و یه وقتایی هم کلی از این گلا و بقیه گلا و لاله های وحشی که تو اون دشتها دراومده بود می کندیم و دسته گل درست می کردیم....یادش بخیرررررر چه دورانی بود ...سرشار از زیبایی... پر از حسهای خوب و رنگای شاد و دلای خوش...خلاصه که هر چی بگم کم گفتم دم رودخونه و تو جاده چالوسم یه حسایی شبیه حسای اون موقع داشتم و کلی تو ذهنم اون روزارو کاویدم و از یادآوریشون لبخندها زدم تا اینکه برگشتیم سمت شهر و رفتیم یه خرده میوه و شیر و ماست و این چیزا گرفتیم و از کو.روش سر کوچه مونم پنج بسته از این بیسکوییت پتی بورا و یه بسته هم شکلات کاکائویی گرفتیم و رفتیم خونه(می خواستم شب باهاشون از این کیک یخچالیها درست کنم )...تو خونه هم دوباره مراسم آیینی ضدعفونی کردن وسایلی که از بیرون آورده بودیم رو انجام دادیم و بعدم یه چایی خوردیم و یه خرده خوابیدیم و بعدش بلند شدیم و من صورتمو شستم و اومدم غذارو که از لوبیا پلوی اون روز بود گذاشتم گرم شد و خوردیم و بعدشم اون کیک یخچالیه رو درست کردم و گذاشتم تو یخچال تا آماده بشه حالا پایین این پست هم عکساشو براتون می ذارم هم طرز تهیه اشو...هم خیییییییییییییلی راحته هم خییییییییییییییلی خوشمزه است هم خییییییییییییلی شیکه و میشه باهاش از مهمون هم پذیرایی کرد بافت و طعمش مثل شیرینی تر می مونه و برا پذیرایی از مهمون عااااااااااالیه مخصوصا این روزا که نمیشه بخاطر کر.ونا شیرینی خرید هم خیلی به درد می خوره یه بار درست کنید و امتحان کنید دیگه همیشه درستش می کنید چون وااااااااااقعا عااااااااآلی میشه خیلی هم وسایل لازم نداره فقط تنها چیزی که لازم داره چند بسته بیسکوییت پتی بوره و یه خرده شکر و دو قاشق هم پودر کاکائو و آرد و دو لیوان شیر...نیم ساعت هم بیشتر وقت نمی بره...حالا پایین دقیقتر می ذارم تا خودتون قضاوت کنید ...بگذریم داشتم می گفتم کیکو درست کردم و گذاشتم تو یخچال و یه خرده میوه آوردم پوست کندم خوردیم و تلوزیون نگاه کردیم بعدش دیدم سرم بدجوری گیج می ره و انگار می خوام با کله بخورم زمین (چون پریود بودم و خون از دست داده بودم ضعیف شده بودم) پیمان گفت جوجو چندتا خرما بخور بذار حالت خوب شه رفتم خرما بشورم دیدم نمی تونم اصلا رو پام وایستم برا همین تو بشقاب رو اوپن چهار تا خرما بود که قبلا شسته بودیم همونارو خوردم و اومدم همونجا جلو تلوزیون یه بالش گذاشتم زیر سرم و یه پتوی کوچولو هم انداختم رو خودم و گرفتم دو ساعتی خوابیدم وقتی بلند شدم دیدم حالم خوب شده برا همین رفتم سراغ کیک و برشش زدم دو تیکه گذاشتم تو بشقاب و با چایی آوردم خوردیم پیمان می گفت خوشمزه تر از دفعه قبل شده منم خوشحال شدم آخه این دومین بار بود که درستش می کردم یه ماه پیشم یه بار درست کرده بودم.. خلاصه اونو خوردیم و رفتیم مسواک زدیم و گرفتیم خوابیدیم...دیروزم صبح بعد از صبونه ساعت یازده اینجورا با گل پسر راه افتادیم سمت تهرانو رفتیم صادقیه، پیمان می خواست سکه و دلار بخره چون صرافیها و طلا فروشیهای اینجا رو تا پونزدهم تعطیل کردند و نمی شد از اینجا گرفت البته یه صرافی غیر دولتی هست که تو کل شهر فقط اون بازه و چون چند روزیه طلا و سکه و دلار خیلی رفته بالا جلوش غلغله است...رفتیم صادقیه و دیدیم مال اونجام تعطیله و جلوشون کاغذ زدن که مثل کرج پونزدهم به بعد باز می کنند برا همین دست از پا درازتر عزم برگشت کردیم ولی مگه می شد از ترافیک صادقیه دراومد انقدر شلوغ بود که خدا می دونه تازه با اینهمه که می گن خطرناکه و بیرون نیایید بازم پیاده رو هاش شلوغ بود البته نه به شلوغی قبل که جای سوزن انداختن نبود ولی بازم با توجه به اوضاع این روزا شلوغ بود! پیمان می گفت به جای بادمجون سنگم تو این صادقیه بباره اینا بازم دست بردار نیستند و همچنان تو خیابونند (آخه اون روز پیام زنگ زد به پیمان گفت که بابا امروز تو تهران بادمجون باریده پیمانم یه خرده فحشش داد که خل شدی؟اونم گفت نه به خدا راست می گم مامان بزرگ بهتون چیزی نگفت؟ به قول پیمان فکر می کرد که مامان بزرگش زنگ زده به ما گفته که اینجا داره بادمجون می باره...بعدشم که تو اخبار گفتند عاملان بارش بادمجان در تهرانو گرفتندو انگار یه نماهنگ از این جلوه های ویژه بوده و سازنده هاشو دستگیر کردند و اونا هم از کارشون پشیمونند و از این حرفها...  بارش بادمجان تو تهران منو یاد یه کتاب داستان بچگونه انداخت که سالها پیش توی یه سوپر مارکت دیدم که اسمش "احتمال بارش کوفته قلقلی" بود...)......خلاصه به زور از ترافیک اومدیم بیرون و برگشتیم کرج و دوباره یه خرده خرید کردیم و رفتیم خونه...عصری هم ساعتای پنج اینجورا پیمان گفت جوجو می یای بریم یه خرده قدم بزنیم و این قبض.عوارض و مالیاتم سر راهمون بدیم و بیاییم؟(قبضه خیلی وقت بود اومده بود و مهلتش تا بیست و نه اسفند یعنی چند روزه دیگه بود) گفتم باشه و بلند شدم لباس پوشیدم و پیاده تا آزادگان رفتیم و از خود.پردازای بانک.شهر قبضه رو دادیم و برگشتیم تو پارک.شهر.یار هم یه دور زدیم و کنار درختای کاجش چندتا عکس انداختیم و راه افتادیم سمت خونه...سر ار.دلان چهار دو سه روزیه یه فروشگا.ه جا.نبو باز شده دیدیم دیروز زده که افتتاحیشه به پیمان گفتم بریم یه پودر کاکائو ازش بگیریم گفت باشه!رفتیم تو من یه پودر کاکائو و دو تا هم شکلات شیری و کاکائویی ورداشتم و پیمانم یه بسته ماکارونی ورداشت آوردیم حساب کردیم و اومدیم بیرون و رفتیم خونه! تو خونه هم طبق معمول همه چی رو ضدعفونی کردیم و بعدشم من رفتم دست و صورتمو شستم و لباسامو عوض کردم و اومدم پیمان گفت جوجو حالا که برا شام هیجی نداریم چندتا تخم مرغ و سیب زمینی بذاریم آبپز بشه و بخوریم گفتم باشه و رفتم گذاشتم پخت و آوردم پوست کندم نشستیم با فلفل سبز و پودر فلفل قرمز خوردیم یکی از سیب زمینیها هم مثل زهرمار تلخ بود و اونو گذاشتیم کنارو بقیه رو خوردیم و جمع کردیم و بعدشم یه چایی هم خوردیم و نشستیم فیلم دیدیم و منم یه خرده کتاب خوندم و گرفتیم خوابیدیم!

 

*گلواژه*

برای قایق های بی حرکت، موج ها تصمیم می گیرند*

 

.و اما مواد لازم برای کیک یخچالی:

بیسکوییت پتی بور ۲ الی ۳ بسته 

آرد ۲ قاشق غذاخوری 

پودر کاکائو ۲ قاشق غذاخورى

شکر نصف لیوان 

شیر ۲ لیوان 

وانیل نصف قاشق چایخوری

طرز تهیه:

پودر کاکائو و آرد رو الک کنید تا مخلوطی یک دست درست بشه و کنار بذارید 

شکر و شیر رو با هم مخلوط کنید و روی حرارت بذارید و مرتب هم بزنید تا شکر‌ توش کاملا حل بشه.حل که شد پودر کاکائو و آرد رو آهسته آهسته به مخلوط شیر و شکر اضافه کنید و درعین حال مخلوط رو هم بزنید تا مواد گلوله نشن بعد وانیل رو اضافه کنید.

مخلوط رو به قدری هم بزنید تا غلیظ بشه و غلظتی مثل فرنی(ماست) پیدا بکنه بعد شعله رو خاموش کنید یه نایلون فزیزر رو باز کنید و

توی یه ظرف دیواره دار مستطیلی یا مربعی شکلی پهن کنید طوری که دیواره هاشم بگیره بعد کل کفشو یک لایه بیسکویت بچینید روی بیسکویت‌ها از سسی که تهیه کردیم بریزید و با قاشق سس رو بدید رو بیسکوییتها و صافش کنید طوریکه که روی همه شونو بپوشونه(اندازه چند میل مثلا)

مجددا یک لایه بیسکویت بچینید و دوباره روشو با سس بپوشونید.

این کار رو تا تموم شدن بیسکویت‌ها ادامه بدید توجه کنید که لایه‌ی آخر باید سس ریخته بشه(راستی اینم بگم من وسطا یه لایه اش رو بعد اینکه سس ریختم ورقه های موز چیدم و بعد یه کم دوباره رو موزها سس مالیدم و بیسکوییتهارو روش چیدم موز وقتی لابلاش باشه خیلی مزه اشو خوشمزه می کنه مزه اش شبیه کیکهای بیرون میشه تو بعضی از لایه ها هم خرده های گردو و پسته ریختم اونم خوشمزه اش می کنه می تونید از خرده های فندق یا حتی مغز تخمه یا هر مغز دیگه ای هم استفاده کنید)بعد اینکه آخرین لایه رو سس ریختید می تونید شکلات تخته ای رو آب کنید و رو همه کیکتون بریزید و بذارید تو یخچال تا خودشو بگیره من تا حالا اینکارو نکردم و ایشالا دفعه بعد که خواستم درست کنم اینکارو می کنم ایندفعه من اون شکلات کاکائویی رو که گرفته بودم رنده کردم و با پودر نارگیل پاشیدم روش و بعدم با گردو و پسته تزیینش کردم شما هم می تونید به ابتکار خودتون با هر چی که دلتون خواست تزیینش کنید بعد از تزیین بذاریدش تو یخچال تا سه چهار ساعت اون تو بمونه بعد برش بزنید معمولا می گن باید کیک یخچالی بیست و چهار ساعت تو یخچال بمونه ولی خب چون اینهمه ساعت از حوصله ما خارجه همون سه چهار ساعت کافیه ولی اینم بگم که هر چی بیشتر بمونه مزه اش بهتر میشه چون ما اون شب که خوردیم خوشمزه بود ولی فرداش که ساعات زیادی از درست کردنش گذشته بود خوردیمش مزه اش خییییییییییییلی بهتر از شب قبلش شده بود برا همین اگه تونستید و شد یه شب بذارید تو یخچال بمونه فرداش برشش بزنید که کلی هم خوشمزه تر میشه ....خب اینم از کیک یخچالی ما ...ایشالا که درست کنید و نوش جان کنید و خوشتون بیاد ....من دیگه برم شمام برید عکساشو ببینید ...مواظب خودتون باشید از دور می بوسمتون بووووووووووووووس فعلا بااااااااای 

 

اینم عکس کیک یخچالی خوشمزه من 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۲/۲۷
رها رهایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی