خواهرانه

باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو
  • خواهرانه

    باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو

شنبه, ۲۵ دی ۱۴۰۰، ۱۱:۴۰ ق.ظ

فروش خونه و مرکز.اصلا.ح اندام!

سلااااااااااااام سلاااااااام سلاااااااااام سلاااااااااااام خوبید؟ منم خوبم! جونم براتون بگه که تو این چند روز سرمون خیلی شلوغ بود هفته پیش خونه نظر.آبادو فروختیم و از اون موقع تا حالا همش در حال آوردن بقیه وسایلمون بودیم که اونجا مونده بود که هنوزم تموم نشده و سری آخرشو قراره پیمان فردا با وانتیه سرکوچمون بره و بیاره تا حالا دو دور با همون وانته آورده و فردا هم میشه سومین دور، چندین و چند بارم وسیله های کوچیکو تا خرخره پر کردیم و با گل پسر آوردیم امروز بعد از ظهرم باز قراره بریم بیاریم ولی مگه تموم میشن انقدر آت آشغال دور خودمون جمع کردیم که خدا می دونه هیچکدوم هم صد سال هم نگهشون داری به درد نمی خورند و یه بارم لازمت نمی شنا  ولی وای به روزی که بندازی برن فرداش یه جوری  بهشون احتیاج پیدا می کنی که صدبار خودتو تف و لعنت می کنی که این چه کاری بود کردم و چرا انداختم رفت ...خلاصه که فعلا مشغول همین آت و آشغالائیم تا دوشنبه و سه شنبه که خونه رو تحویل بدیم بره ...خونه رو داماد همسایه بغلیمون خرید همون که می گفتم یه پیرمرد کرده و یه بار با پیمان سر اینکه دیوار اتاقمون نم داده بود دعواش شده بود همون که یه بارم از درخت حیاطشون بهمون آلبالو داده بود اگه یادتون باشه عکسشو اینجا گذاشته بودم، آره همون، هفته پیش که رفته بودیم اونجا آقای .حسنی املاک سر کوچه مون یکی دو تا مشتری آورد خونه رو دیدند بعد گفت که داماد این حاج آقا همکارمونه(یعنی املاکیه) اونم خونه رو می خواد ولی خب یه خرده پایینتر ولی پولش نقده به نظرم باهاش معامله کنی ضرر نمی کنی چون توی چند روز باهات تسویه می کنه و سند هم بهش وکالت می دی میره خودش می زنه الانم بازار راکده قیمتی که پیشنهاد داده قیمت خوبیه ممکنه بتونی بالاتر هم بفروشی ولی باید تا بعد عید صبر کنی به نظرم با همین قیمت بده به این بذار بره! (ما دو میلیارد گذاشته بودیم اون می گفت یک و هشتصد بیشتر نمی خرند) پیمانم گفت حالا بیاد ببینه ببینیم چی میشه! بعدشم به من گفت که به نظرم پیشنهاد خوبیه بدمش به همین و با پولش سریع برم سکه بخرم الان بخاطر این مذاکرا.ت قیمت سکه کشیده پایین، با این قیمت بگیرم، فردا بره بالا اون دویست تومن اینجا جبران میشه هیچ، کلی هم سود می کنم منم گفتم فکر خوبیه ولی بازم خودت می دونی خوب فکراتو بکن بعد یه تصمیم درست و حسابی بگیر! ...اون روز برگشتیم کرج نصف شب ساعت دوازده اینجورا آقای حسنی(همون املاکیه) زنگ زد که همسایه ها زنگ زدند بهش که یه دزده از سمت خونه آقای فر.جی اینا همسایه بغلیمون که ساختمونشون هنوز ناقصه اومده رو پشت بوم دستشویی ما و می خواسته بپره تو حیاطمون که همسایه روبروئیمون دیده و سر و صدا راه انداخته اونم پریده پایین و در رفته با صدای داد و بی داد اونا هم همسایه ها همه ریختند بیرون و داماد همین حاج آقا هم که می خواست خونه رو ازمون بخره زنگ زده به حسنی که بهشون زنگ بزن بگو دزد داشته می زده به خونشون یه سر بیان ببینند چیزی نبردن از خونشون که پیمانم گفت الان دیروقته فردا صبح حتما می یام سر می زنم حسنی هم گفت الان ماشینو ورمی دارم یه سر می رم دم درتون ببینم چه خبره؟ که رفت و از اونجا زنگ زد گفت ظاهرا درتون بسته است و دست نخورده همسایه ها هم بیرونند و می گن دزدو فراری دادن ولی چیز قیمتی اگه تو خونه داری اینجا نذار خطرناکه پیمانم گفت چیز قیمتی اونجوری که نداریم ولی یه سری وسیله داریم که هنوز نبردیم دیگه (اونجا یه تختخواب و یه تلوزیون (اون تلوزیون سامسونگ قبلیمون ) و یه یخچال و یه فریزر کنوود از این دو قلوها که کنار هم می ذارنشون و یه یخچال آکبند از اونا که شبیه این ساید بای سایدها پهند و پارسال خریدیم با یه میز آرایش و یکی از مبل های دونفرمون با دو تا میز غذاخوری (یه سفید با یه قهوه ای) و چهار تا صندلی و یه میز تلوزیون شیشه ای و یه بوفه با کتابخونه من و  یه سری وسیله آشپزخونه و یه سری هم لباس داشتیم) گفت درارو خوب قفل کردی یا نه؟ که پیمانم گفت آره همه رو از این قفل کتابیا زدم حالا فردا می یام ببینم چه خبره؟!... که فرداش رفتیم دیدیم که خدارو شکر همه چی سر جاشه و چیزی دست نخورده ...همون روز پیمان یه سر به حسنی زد و قرار شد با داماد یارو بیان خونه رو ببینند که دم ظهر اومدند دیدند و رفتند بعدش حسنی به پیمان زنگ زد که مدارکتو وردار بیا اینجا که ورداشت رفت منم گرفتم یه خرده خوابیدم خاله پری نازنین تشریف آورده بود برا همین خسته کوفته بودم  یکی دو ساعت بعد پیمان اومد و گفت که خونه رو فروختم به داماد همین یارو و گفت که تا یه هفته پولشو می ریزم و تو هم اگه می تونی تو همین یه هفته تخلیه کن چون می خوام سریع کارگر بیارم بدم یه دستی به سر و گوشش بکشند و بذارمش برا فروش!(یارو از این املاکیاست که خونه هارو یه خرده ارزونتر می خره و یه دستی به سر و گوششون می کشه و گرونتر می فروشه ) پیمانم گفته بود باشه من تا دوشنبه یا نهایت سه شنبه هفته دیگه، بهت تحویل می دم!(یعنی همین دوشنبه سه شنبه ای که می یاد ) برا همین افتادیم به جون خونه و هر چی وسیله توش داشتیم بسته بندی کردیم و گذاشتیم وسط خونه و یه مقدارشم بار گل پسر کردیم و همون شب ورداشتیم آوردیم خونه و روزای بعدشم باز چندین بار رفتیم و آوردیم و دوبارم پیمان با آقای ذوالفقار.ی وانتیه سر کوچمون رفت درشتاشو آورد گذاشتند تو پارکینگ تا سر فرصت ذوالفقا.ری دوباره بیاد بار بزنه ببره تهران خونه مامان پیمان بذارند تو زیرزمینش چون ما بالا جا نداریم، یه وانت دیگه هم که فردا قراره بیارند با یه سری وسیله که خودمون بعد از ظهر قراره بریم بیاریم تا سه شنبه ای که می یاد، دیگه خونه رو تحویل بدیم بره ...خلاصه که این چند روز مشغول این چیزا بودیم و منم با اینکه خیلی از کارارو پیمان انجام داد ولی بخاطر مختصر کمکی که کردم  گردن دردم دوباره عود کرد طوریکه دیشب تا صبح نتونستم از دردش بخوابم ...پنجشنبه از یه متخصص طب فیزیکی توی یه مرکز .اصلاح اندام وقت گرفته بودم با ام آ.ر .آیی که قبلا از ستون فقرات و گردنم داشتم رفتم پیشش مشکلمو توضیح دادم معاینه کرد و بعدم گفت روی یه ورق سفیدی که گوشه اتاق کف زمین بود و روش یه علامت به اضافه بود وایستا که رفتم وایستادم و یه سری حرکاتو ازم خواست انجام بدم و همزمان به یه سری سوالا جواب بدم که انجام دادم و جواب دادم اونم یادداشت کرد بعدم ستون فقراتمو اسکن کرد و زاویه انحرافشو از حالت طبیعی و استاندارد نشونم داد گفت بخاطر بد نشستن و بد وایستادن پشتت حالت گرد پیدا کرده و گردنتم به سمت جلو خم شده و گودی طبیعی پشت گردنت کلا از بین رفته چون دیسک گردنم داری این حالت بد گردنت، باعث شده به نخاعت فشار بیاد و درد بگیره از اون طرفم گودی کمر داری و اینم باعث میشه که کمر درد بگیری باید ستون فقراتت اصلاح بشه تا گردنت و پشت و کمرت برگردن به جای اولش و صاف بشن که اونم احتیاج به این داره که یا بیای این مرکز یا حالا هر مرکزی که دوست داری بری تا کارشناسا روی ستون فقراتت کار کنند و بهت ورزشهای لازمو بدن تا هم انحراف مهره هات اصلاح بشه هم گودیهای بدنت تنظیم بشه هم ماهیچه ها و لیگمانهایی که از مهره ها محافظت می کنند تقویت بشن تا فشار از روی اعصاب و نخاعت برداشته بشه تا دردات از بین برن منم گفتم چقدر ط‌ول می کشه تا این اتفاق بیفته؟ گفت ما ماهی دوازده جلسه باهات کار می کنیم یعنی هفته ای سه روز هر روز یک ساعت و نیم، معولا اگه مرتب جلساتتو بیای تا سه ماه(یعنی طی سی و شش جلسه پنجاه و چهار ساعته) کامل اصلاح میشه!... هزینه هاشم پرسیدم گفت هر دوازده جلسه یک میلیون هزینه داره(یعنی ماهی یه میلیون) که سی و شش جلسه اش میشه سه میلیون و کلا هم نباید غیبت داشته باشی مگه نهایت ماهی یه بار، منم گفتم اگه میشه بهم برنامه بدید تا بیام که اونم گفت تایم اومدنتونو بیرون با منشی هماهنگ کنید فقط اگه تصمیمتون برای اومدن جدیه باید با تبلت چند تا عکس از پشت از ستون فقراتتون بگیرم چون ماهی یه بار باید توسط خودم چک بشید برا اینکه ببینم چه تغیراتی کردید باید عکسهای جدیدتون با این عکس مقایسه بشه برا همین لباستونو دربیارید و برید دوباره روی اون مربع سفید و پاتونو بذارید وسط اون علامت به اضافه و پشت به من وایستید(دکتره زن بود و کلا همه کارشناساشونم زن بودند یعنی اونجا کلا مختص زنا بود من اول اینو نمی دونستم با پیمان که در زدیم و درو برامون باز کردند داشتیم هردو می رفتیم تو که من دیدم همه زنهایی که اون تو هستند تاپ و شلوارک و آستین حلقه ای تنشونه و موهاشونو افشون کردن و هر کدوم یه جور تیپ زدن بعد فهمیدم که کلا محیطش زنونه است، دیگه پیمان از همون پله هاش برگشت رفت بیرون منتظر موند من رفتم تو، که همونجا فهمیدم روزهای فرد زنونه است و روی خانوما کار می کنند و دکتر و کارشناساشونم زنند و روزهای زوج هم مال مرداست با دکتر و کارشناس مرد و دیگه اینجوری همه توش راحتند، مثلا خود خانم دکتره یه لباسی تنش بود که جلوی سینه اش چین داشت و از شونه دیگه بی آستین بود تا پایین و یه دامنم تنش بود تا زانوش و پاهاشم لخت بود و ناخنای پاشو لاک زده بود صندل پوشیده بود موهاشم لخت بود و باز گذاشته بود خییییییییییییلی هم خوش اندام بود یعنی همه چیزش درست بود شکمش تخت تخت و سینه و باسنشم خیلی برجسته و عالی، از اونایی بود که واقعا زنند و همه چی تمومند از نظر اندام و قیافه ، خیلی هم صاف و صوف و اصولی راه می رفت کارشناساشونم اینجوری بودند انگار قبل از اینکه رو بقیه کار کنند رو خودشون کار کرده بودند خیلی هم خوش تیپ و با کلاس بودند یه مدلهای خوشگلی هم به موهاشون داده بودند که نگووووووووو حتی منشیشونم که پشت گیشه نشسته بود همونجوری بود همه شون در کل خیلی با کلاس و خوشگل و مرتب بودند) ...خلاصه لباسمو درآوردم یه بار از پشت و یه بار هم از پهلو ازم عکس گرفت و گفت تو سسیتم به اسم شما برای مقایسات بعدی ذخیره شون می کنم بعدم منو فرستاد پیش منشیش و اونجا هفتاد تومن برا ویزیت دکتر و دویست تومن هم برای بیعانه جلسات کارت کشیدم تا برام تایم بذارند گفتند که جلسه اول هر ماه باید هزینه اون ماهو تسویه کنم یعنی هشتصد تومن بقیه اش رو هم باید جلسه اول بدم که گفتم باشه و قرار شد هر هفته روزهای یکشنبه و سه شنبه و پنج شنبه یعنی یه روز در میون برم برا تمرین، ساعتهاشم قرار شد برم با پیمان هماهنگ کنم و یه ساعت بعدش بهشون زنگ بزنم بگم که بعد از هماهنگی با پیمان قرار شد یکشنبه و سه شنبه رو ساعت شش و نیم تا هشت شب برم و پنجشنبه رو هم یه ربع به ده صبح تا یازده و ربع (پنجشنبه ها فقط صبح ها هستند بعد از ظهرا نیستند ) ... حالا از یکشنبه این هفته یعنی از فردا قراره جلساتم شروع بشه دکتره گفت برای اصلاح ستون فقراتت سه جلسه اولو امتحانی تمرینات اصلاح اندامو بهت می دم اگه دردی نداشتی و دیدیم همه چی خوبه ادامه می دیم اگه درد داشتی باید یه دوره برگردیم عقب، اول روی دیسکهای گردن و کمرت که زده بیرون کار کنیم تا دردت مهار بشه بعد بریم سراغ اصلاحات ....خلاصه اینجوریا دیگه خواهر اینم از دکتر اصلاح اندام ما ...خب دیگه من برم که گردنم دیگه جواب نمی ده ...مواظب خودتون باشید خییییییییییییییییییلی دوستتون دارم  بوووووووووووووووووووس فعلا باااااااااااای 

 

اینم چند تا عکس از آبنبات و سوهان عسلی که چند وقت پیش درست کردم تا با چایی نوش جان کنیم!🙃 😁

این سوهان عسلیمه با کنجد و تکه های پسته و گردو  و خلال بادوم تفت داده شده 

 

 

اینم آبنات نسکافه ای منه که با ماست و پودر نسکافه درست کردم 

 

فردای اون روز که این آبنباته رو درست کردم پیمان با خواهرش رفت خونه مامانش و یه مشت از این آبنباتها هم برا خواهرش برد ظهر که خواهرش همون خونه مامانش داشته با یکی از این آبنباتها چایی می خورده آبنباته نیست که از اوناست که به دندون آدم می چسبه زده بود روکش دندون ایمپلنت شده خواهرشو کنده بود پیمانم می گفت خیلی بد شد دکترش ونک بود هر چی بهش گفتم بیا ببرمت دکتر تا بچسبونه قبول نکرد و گفت بعدا خودم با هوشنگ می رم می دم بچسبونند!(هوشنگ شوهرشه) منم اولش ناراحت شدم گفتم ای بابا بهت گفتم اینا سفتند نبر گوش ندادی بردی زدی دندون بنده خدارو شکوندی! بعدم به شوخی بهش گفتم این نشون میده که حتما لازم نیست آدم پیش یکی باشه تا بزنه دندونشو بشکونه از راه دورم میشه دندون شکوند همچین عروس نازنینی هستم من! تو دلم گفتم این به پای اون حرفایی که ندیده پشت سر من زده بود در !  

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۰/۲۵
رها رهایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی