خواهرانه

باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو
  • خواهرانه

    باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو

يكشنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۲۴ ق.ظ

کادوهای بی مناسبت!

سلاااااااااام سلاااااااااااام سلااااااااااام سلااااااااااام خوبید؟ منم خوبم! جونم براتون بگه که دیروز ظهر یه لیوان شیر خوردم و گلاب به روتون از دیشب تا حالا جامو جلوی دستشویی انداختم و هر چند دقیقه یکبار می پرم توش و و کلا دل و روده برام نمونده! چند وقتیه بخاطر اون آب ولرم و لیمویی که اول صبح قبل از صبونه می خورم شیرو گذاشتم ظهرا یا بعد از ظهرا می خورم الان چند هفته ای هم هست که کلا یادم می ره بخورم و پیمان هر از گاهی یادم می اندازه این چند وقته آخرین بار که خوردم پنج شش روز پیش بود! دیروز ظهر پیمان رفت شیر گرفت و آورد بعد از اینکه گذاشتم پخت گفت حالا که آماده است بیا یه لیوان بخور صبح هم نخوردی! منم گفتم باشه و یه لیوان خوردم و قصه از همونجا شروع شد که تا حالا هم ادامه داره! من کلا شیر خوردنو دوست ندارم ولی دو سه ساله بخاطر کلسیمش صبحها یه لیوان می خورم تا استخوانهای مبارکم ایراد پیدا نکنند که اونم بعضی وقتها می زنه با عرض معذرت پدر روده های منو درمی یاره مخصوصا وقتی که یه چند روز نخورم و دوباره شروع کنم به خوردنش مثل دیروز! از اونورم شیرهای اینجا اصلا خوشمزه نیست می خوام بخورم تا بوی مزخرفش بهم می خوره و مزه اشو می چشم می خوام بالا بیارم تا حالا پیمان از چندین و چند جای مختلف خریده ولی کلا مثل همنند شیرهای کرج خیلی بهتر از مال اینجا بود به این بدمزگی و بد بویی نبود لااقل! نمی دونم چرا مال اینجا اینجوریه در حالیکه اینجا شهرستانه باید بهتر باشه ...خلاصه که خواهر داستان داریم دیگه!... از اونورم از فردا ظهر باید شروع کنم به خوردن پودرهایی که برای کلونو.سکوپی بهم دادند و تا چهارشنبه عصر که انجامش بدم به جز اون پودرهای محلول تو آب و مایعات و چایی و این چیزا هیچی نباید بخورم برا همین فک کنم هم بخاطر گشنگی و هم بخاطر خوابیدن دم در دستشویی پدرم حسابی دربیاد ...با این اوصاف برام دعا کنید که نمیرم و بتونم چهارشنبه شبو ببینم 😜 ...بگذریم ...از روزمرگی ها هم اگه بخوام بگم براتون، از پست قبل تا حالا خبر خاصی نبوده جز اینکه اون روز که پیمان رفته بود تهران از نارمک برام یه ساعت رومیزی از اون کلاسیکها که زنگ می خورند گرفته بود با یه نیم سکه، که کلی خوشحال شدم! چون کلا بدون مناسبت بود وقتی بهم دادشون حسابی غافلگیر شدم و برا همین پریدم و یه عالمه بوسش کردم! ساعته چون مارک معروفی بود و مال شرکت لوتو.س بود پونصد و هشتاد هزار تومن گرفته بودش، من اولش با خودم فکر کردم فوقش قیمتش دویست سیصد تومن باشه البته یه خرده هم بزرگه شاید قیمتش بیشتر بخاطر بزرگیش گرونه قطر شیشه اش تقریبا بیست سانته عرضش ده سانت و قدشم سی سانتی میشه اندازه یه ساعت دیواری هست اگه بخوام دقیقتر بهتون بگم شیشه اش اندازه دهنه یه قابلمه سه چهار نفره است (مثالهایی که من می زنمو حال می کنید؟ تا حالا فک نکنم کسی برا اندازه گیری ساعت رومیزی قابلمه رو معیار قرار داده باشه) دیگه با این مثالی که زدم فک کنم اندازه ساعته دقیق دستتون اومده، حالا عکساشو براتون می ذارم ببینید آخه تو عکسها نمی دونم چرا هر چی انداختم ساعته کوچیک دیده میشه در حالیکه تو واقعیت خیلی گنده تره برا همین گفتم مثال قابلمه رو بزنم که اندازه واقعیش دستتون بیاد و فکر نکنید که ساعت من کوچیک و ریزه میزه است! 😜 ...خب این از ساعته بریم سراغ تیشرتهام...چند روز پیشا فک کنم پنج شنبه بود شال و کلاه کردیم و یه خرده میوه و چایی و این چیزا برداشتیم و یه هشت تیکه هم پیتزا برا پیام گذاشتیم توی یه ظرف یه بار مصرف و رفتیم مغازه(روز قبلش چهار تا پیتزا درست کرده بودم یکیشو همون روز خوردیم و یکیشو بردیم برا پیام و دو تاشم گذاشتیم برا فرداش که از کرج برگشتیم شام داشته باشیم که بخوریم) ...خلاصه رفتیم مغازه و دو سه ساعتی اونجا بودیم دم دمای اومدنمون پیمان بهم گفت جوجو تیشرت نمی خوای؟ منم به شوخی بهش گفتم چرا برام بگیر دیگه! اونم گفت پاشو تیشرتهارو یه نگاه بکن ببین از کدوما خوشت می یاد منم بلند شدم و نگاه کردم و از سه تاش خوشم اومد و ورداشتم قیمتاشون برا من با تخفیف می شد سیصد و چهل هزار تومن که پیمان کارت کشید و حساب کرد پیام هم برام گذاشت تو نایلکس و خلاصه ورداشتمشون و راه افتادیم اومدیم خونه! حالا عکساشونو براتون پایین همین پست می ذارم هر سه تاشونم از این مدل فانتزیهای کوتاهه از اونا که تقریبا رو ناف آدم وایمیسته و پایینشونم انگار فقط برش زدن و همینجور ولش کردند و دوخت نداره(تیشرتهای مغازه رو چون پیام خریده اکثرا همهشون همینجوری اند و چیز درست و حسابی و آدمیزادی نداره همش از این دخترونه های کوتاه موتاهه) ...خلاصه خواهر اینجوریا دیگه ...اینم از هفته ای که بر ما گذشته بود با کادوهایی که پیمان خان زحمت کشیده بود برام خریده بود ...خب من عکسارو می ذارم نگاه کنید خودم هم دیگه می رم و زحمتو کم می کنم ...مواظب خودتون باشید از دور می بوسمتون خییییییییییییییییییییییییلی ماهید ...بوووووووووووووووووووووووووس فعلا باااااااااااااااای

💥گلواژه💥
از امروز تصمیم بگیرید برای هر کاری که انجام می دهید در خودتان "احساس اضطرار" ایجاد کنید. 
یکی از کارهایی را که معمولا در انجام آن تنبلی می کنید انتخاب کنید و اراده کنید که عادت سریع انجام دادن آن کار را در خود تقویت کنید هم در مواقعی که فرصتی پیش می آید و هم وقتی که مشکلی رخ می دهد فورا وارد عمل شوید.
هنگامی که کار یا مسئولیتی را به شما می سپارند، سریع آن را به انجام برسانید و نتیجه ی کار را اطلاع دهید.
در تمام مسائل مهم زندگی تان سریع عمل کنید. آن گاه از اینکه می بینید چقدر کارهای بیشتری انجام می دهید و احساس بهتری دارید، تعجب خواهید کرد!

قسمتی از کتاب بسیار ارزشمند «قورباغه ات را قورت بده»
نوشته برایان تریسی


گلواژه امروز هم ربطی به پستی که گذاشتم نداره ولی می دونم که پشت گوش انداختن کارها عادتیه که اکثرمون داریم و این عادت زشت خیلی وقتها خیلی از فرصتهای زیبای زندگی مونو ازمون گرفته برا همین گفتم این قسمت از حرفهای برایان تریسی رو براتون بذارم تا بخونیم و بهش فکر کنیم و به موقع دست به عمل بزنیم تا با تنبلی و تعلل تو کارها فرصت زیبا زندگی کردن و به موقع اقدام کردن از دستمون نره!

 

این عکس ساعت خوشگل من 

 

 

 

اینم عکس نیم سکه ای که همراه ساعت بود 

 

اینم عکس تیشرتهای گوگولی من 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۳/۳۰
رها رهایی

نظرات  (۱)

سلام مهناز جونم خوبی؟کادوهات هم مبارک باشه انشالله که تی شرت هارو با تن سالم و دل خوش بپوشی و انشالله که ساعت هم زمانهای شادو مبارکی رو برات یاداوری کنه و هرموقع که به ساعتت نگاه میکنی ازته دل شاد باشی 

سکه ت هم مبارکه انشالله که درجایی خوب و مبارک استفاده کنی و خوش یمن باشه برات.

در مورد شیر هم خواهرجون بیچاره سجاد یکی دوکیلو میخره من با وسواس تمام میذارم میپزه و میذارم توی یخچال 

بعد یه هفته یادم میافته میگم حتما خراب شده میریزم دوراز

بس هم از موقع خریدش میگذره سجاد یادش نمیمونه که ما اصلا شیرو نخوردیم باز میره میخره 

تو هم مواظب خودت باش شبها وقتی من قبل خواب شیر میخورم اصلا دلم درد نمیگیره ولی درزمانهای دیگه منم مثل تو میشم.

انشالله که خوب خوب بشی ‌بووووس

 

 

 

 

پاسخ:
سلاااااااااام سمیه جونم خوبی عزیزم؟ بچه ها خوبند؟ ااااااااااااااالهی که من قربووووووووووووون هر جفتشون بشم از طرف من یه عالمه بوسشون کن و بگو که خاله خییییییییییییییییلی دوستتون داره و اندازه دنیاها دلش براتون تنگ شده! بوووووووووووووووووووووووس 
سمیه جونم ممنوووووووووووووووووون از کامنتت خواهر خیییییییییییییییییییلی خوشحال شدم دست گلت درد نکنه ببخشید که دیر جواب دادم آخه همین الان که می خواستم پست جدیدو بذارم دیدمش! قربووووووووووووووووونت برم کادوهام هیچکدومشون قابل تورو ندارند اگه نزدیک بودیم می گفتم هر کدومو که دوست داشتی ورداری و استفاده کنی! عزیزم تعبیرهات در مورد کادوهام خییییییییییییییییلی قشنگ بودند لذت بردم از خوندنشون ایشالاااااااااااااااااااا تن تو و بچه هات و شوهرت هم همیشه سالم باشه و همه ساعتها و لحظه ها براتون شاد و مبارک باشه و دلاتونم پیوسته خوش باشه و گذر ثانیه ها براتون مدام خوش یمنی و زیبایی به همراه بیاره و تا دنیااااااااااااااااا دنیااااااااااااااااااااااست زیر سایه خدای مهربون خوش و خرم زندگی کنید! 
سمیه جونم قربوووووووووووووووونت برم من الان خوبم نگران نباش همون روز تا ظهر خوب شدم! پس برا تو هم شیر تبدیل به یه مکافات شده منم مثل توام اگه به خودم باشه اصلا یادم نمی افته بخورم و بعد چند روز باید بریزم بره ولی پیمان چون خودش منظم هر روز می خوره یاد منم می اندازه تو هم سعی کن از این به بعد خوردن شیرو به یه الزام و یه برنامه روزانه تبدیل کنی اونوقت چند روز که اینکارو بکنی دیگه عادت می کنی و یادت نمی ره شیرهای اونجا خوبه خونه مامان خوردم می دونم مثل مال اینجا نیست خوشمزه است هر روز بده بچه ها بخورند از الان بخورند استخوناشون محکم میشه برا خودتم خوبه پوکی استخوان نمی گیری! آره منم مثل تو باید شبارو هم امتحان کنم شاید اونجوری بهتر باشه و دل درد نگیرم! می دونی من پشت سر هم هر روز بخورم عادت می کنم ولی فاصله که می دم دلم به هم می ریزه حالا از این به بعد شبها می خورم ببینم چی میشه مرسی که بهم گفتی دستت درد نکنه! 
بازم ممنوووووووووووووووون از کامنت پر مهرت عزیزم از دور می بوسمت بچه هارو ببوس و به آقا سجاد هم سلام برسون ....بووووووووووووووووووووووس بووووووووووووس بووووووووووووووووووس

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی