برگشت از سفر
سلااااااااااااام سلااااااااااااام سلااااااااااااام سلااااااااااااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که دیروز ساعت نه سوییت رو تحویل دادیم و راه افتادیم سمت کرج و اول از لاهیجان پیمان و پیام رفتند طبق معمل همیشه کلی کلوچه و این چیزا گرفتند و بعدش دیگه سوار شدیم و روندیم به سمت کرج ،وسطا هم یه جا نشستیم صبونه خوردیم و ساعت دو و نیم اینجورام رسیدیم قزوین و اونجام ناهار خوردیم و دو سه ساعتی استراحت کردیم و بعدش یه کله تا کرج اومدیم و پیام جلو مترو پیاده شد و رفت و ما هم اومدیم خونه،ساعت هفت و نیم بود رسیدیم و یه خرده وسایلارو آوردیم بالا و من مرتبشون کردم و بعدا پیمان رفت پایین و برنجارو تو انباری جا داد و چادر ماشینو کشید و اومد بالا بعد از اینکه چایی خوردیم و دوش و این چیزا گرفتیم پیمان جلو تلوزیون خوابش برد و منم یه خرده زیر ابروهامو مرتب کردم و یه مقدارم کتاب خوندم و بعدش دیگه گرفتیم خوابیدیم