خواهرانه

باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو
  • خواهرانه

    باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو

دوشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۰۳ ب.ظ

امروز ما

سلااااااااااااام سلااااااااااااام سلااااااااااااام سلااااااااااااام خوبید؟ منم خوبم!جونم براتون بگه که امروز دوازده با ماشین اومدیم بیرون و تو خیابونا یه کم دور زدیم و بعدش نگهبان موسسه. خیریه ای که همیشه می ریم اونجارو دیدیم که وایستاده تو صف اتوبوس که بره خونشون(همون پیرمرد مهربون و مودبی که قبلا تعریفشو براتون کردم یه بار) ،دنده عقب رفتیم و سوارش کردیم بردیم رسوندیمش کلی بیچاره تشکر کرد همش می گفت باید بیاین تو یه چایی بخورین بعد برین که تشکر کردیم و برگشتیم رفتیم چندتا هندونه و خربزه و طالبی خریدیم و از اونجام اومدیم رفتیم سمت امامزاده.حسن تو میدون شهدا من پیاده شدم رفتم از یکی از مغازه هاش که تسبیح و پرچم و کتاب دعا و این چیزا می فروخت یه صلوات .شمار خریدم مغازه داره از این جوانهای مومنی بود که سرشونو می اندازند پایین و آدمو نگاه نمی کنند که مبادا به گناه نیفتند با خودم گفتم الان میگه این کافر کیه امروز اومده مغازه ما؟اینو چه به صلوات و صلوات شمار؟ ...خلاصه فک کنم تا یه ماه همینجور استغفار کنه و کفاره بده از اینکه من رفتم تو مغازه اش...بعد از اینکه اونو خریدم رفتم سوار شدم و یه کم دیگه گشت زدیم و بعدش اومدیم از یه سوپری یه بسته تخمه گرفتیم و اومدیم نشستیم تو پارک نور خوردیم بعدش پیمان رفت ماشینو تمیز کنه منم اینارو نوشتم ....  

 

 

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۵/۲۱
رها رهایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی