خواهرانه

باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو
  • خواهرانه

    باجی باجین اولسون سوز چوخدو وقت یوخدو

يكشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۸، ۰۷:۳۲ ق.ظ

فلفل قرمز

سلااااااااام سلااااااااام سلااااااام سلاااااااااااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که شاه گل اینا سه روز بود نظر .آباد بودند و روز اول حیاطو موزاییک کردند روز دوم و سوم هم خرده کاریها رو انجام دادند و دیروز دیگه ساعتای پنج اینجورا کارشون تموم شد و سوارشون کردیم و بردیم گذاشتیم دم خونه شون و خلاصه کارای بنایی خونه تموم شد و موند یه گچ کار بیاد سوراخ سمبه هارو ببنده و بعدشم یه نقاش بیاد در و پنجره ها و دیوارارو رنگ بزنه تا کار کاملا تموم شه البته یه ایزوگامی هم باید بیاد که دور روشنایی که رو هال گذاشتیم رو ایزوگام کنه که پیمان میگه فعلا خسته شدم یه خرده استراحت کنیم تا بریم سراغ مرحله دوم کار،که فکر کنم با احتساب استراحت پیمان و انجام گچ کاری و نقاشی دیگه رفتن ما به اون خونه تا عید طول بکشه دیروزم یه مشتری برا این خونه اومده بود که می گفت من در نهایت هشتصد و سی میلیون می تونم جور کنم که پیمان قبول نکرد و گفت من در نهایت می تونم پنجاه میلیون تخفیف بدم و هشتصد و پنجاه ازتون بگیرم که بنگاهیه گفت یارو بیشتر از هشتصدو سی نداره و نمی تونه جور کنه پیمانم گفت من عجله ای برا فروش ندارم و می ذارم بعد عید که قیمتها عوض شد نهصد و پنجاه می فرومش و از این حرفا... خلاصه اونم نشد بفروشیم و فعلا موند ...خب این از گزارش کارای اون خونه ...در مورد خودم هم اگه بگم ملالی نیست جز دوری شما گلهای نازنین...بوووووس دیشب بعد از اومدن از اونجا شام نداشتیم تخم مرغ گرفته بودیم که نیمرو بخوریم رسیدیم من رفتم حموم و اومدم موهامو سشوار بکشم پیمان گفت تا تو سشوار می کشی می خوای من تخم مرغارو درست کنم گفتم باشه درست کن اون رفت درست کنه منم سشوار کشیدم وقتی تموم شد رفتم دیدم سفره رو انداخته وسط هال و خودش هم سر گازه با خنده گفت جوجو اومدم فلفل سیاه بریزم یه قاشق پر ریختم تخم مرغه رنگش سیاه شده گفتم عیب نداره رنگش مهم نیست مهم اینه که فلفل سیاه تند نمی کنه خوبه فلفل قرمز نریختی تند می شد نمی تونستیم بخوریم گفت قرمزو پیدا نکردم گفتم اااا همونجا کنار بقیه ادویه ها تو کابینت هم تو نمکدون فلفل قرمز ریخته بودم هم بغل زرد چوبه یه شیشه پر فلفل قرمز داشتیم گفت من که ندیدم گفتم می خوای بیارمش بریزی گفت نه دیگه !خلاصه نیمرو رو ریخت تو بشقابها و آورد سر سفره نشستیم به بخوردن دیدم چقدررررررر شور شده من چیزی نگفتم خودش اولین لقمه رو خورد گفت وای جوجو مثل اینکه شور شده نه؟ گفتم نه خیییییییلی!..خوبه بد نیست! گفت آخه یه قاشق پر هم نمک ریختم گفتم پس واقعااااااااااااا شانس آوردیم که فلفل قرمزو پیدا نکردی وگرنه یه قاشق پر هم از اون می ریختی دیگه کلا نمی شد خورد و گشنه می موندیم ...خلاصه کلی خندیدیم و نیمرو رو خوردیم و بعدشم دو تا لیوان چایی خوردیم که نمکشو بشوره و ببره و گرفتیم خوابیدیم 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۸/۱۲
رها رهایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی